دانلود رایگان رمان عطر یوسف شمیم یاس اثر گیسوی پاییز (نشمیل قربانی)
دانلود رمان عطر یوسف شمیم یاس اثر گیسوی پاییز (نشمیل قربانی) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
یاسمین به دلیل ازدواج مجدد پدرش و رها کردن آنها از او کینه به دل دارد، اکنون با وجود مهری که به احد دارد، بخاطر تصویه حساب با پدرش و خریدن آبروی مادرش میخواهد به عقد پسری درآید که برای بدست آوردن یاسمین به او متعرض شده است! با تمام مخالفت ها سفره عقد چینده میشود و عاقد حاضر، لحظهی خواندن خطبه احد میآید ولی …
خلاصه رمان عطر یوسف شمیم یاس
در طول چهل و هشت ساعت گذشته سر جمع فقط چهار ساعت خوابیده ام و اصلا هم خوابم نمیآید. به جای خواب، سی دی همیشگی را داخل سیستم گذاشته و بارها گوش دادم به ترانهای که هیچگاه برایم قدیمی و تکراری نمیشود. گویی با این ترانه اسم احد در جای جای اتاقم تلاوت میشود. شاید چون من با همین ترانه جان گرفتم تا با احد حرف بزنم. آری.. همین ترانه بود که به من نوجوان توان داد برای حرف زدن. اولین بار که احد را دیدم هیچ حس بدی به او نداشتم. برایم حضورش چندان مهم نبود. مانند هر غریبه ای، تنها چند ثانیه ای نگاهش کرده و سپس بیخیال رو گرداندم. آن لحظه دیدار
پدر برایم مهمتر بود. تقریباً بعد از دو سال پدر را میدیدم. همراه عمه به خانه اش رفته بودیم، خانهای که دو بچه دیگر هم آنجا حضور داشتند و احد را با نام دایی صدا میزدند. تا قبل از دیدار بابا فکر میکردم به شهر دیگر رفته که نمیتواند بیاید و ما را ببیند اما آن روز تازه پرده های واقعیت از مقابل چشمانم کنار رفت و تخم کینه در دلم کاشته شد. وقتی گنگ و گیج از آرمین پرسیدم: اینجا کجاست؟ او اخم کرده جواب داد: خونه بابا! متحیر نگاهی به دور تا دور خانه انداختم و باز گفتم: پس چرا ما رو نمیاره اینجا؟ و اینبار اخمهای آرمین بیشتر در هم فرو رفت: بابا دوباره زن گرفته. اون خانومو ببین.
اون زن باباست. عبارت زن بابا در مغزم به خوبی جای گرفت. مگر میشد این کلمه را از ذهن یاسمین هشت سال و نیمه پاک کرد وقتی بارها در برنامههای کودک تصویر زشت نامادریهای بی رحم را دیده بودم! و من ماندم چرا پدر بار دیگر ازدواج کرده وقتی هنوز مادرم زنده است! آن روزها نمیدانستم زن ها قبل از مرگشان جایگزین دارند! مادر من زنده بود و پدر همسر دیگری داشت. مادر من زنده بود و پدر پروانه وار به دور زن دیگری میچرخید. مادر من زنده بود و پدر نان آور خانهی دیگری شده بود. مادر من زنده بود و پدر جانمی که روزی در انحصار مادر من بود نثار زنی دیگر میکرد. آخ پدر …
رمان قشنگی بود . موضوع جدید بود . کشش لازم را داشت ولی نویسنده انگار هیچ ذهنیتی از مذهبی های حقیقی نداشته که اینجور روابط آزاد بین دخترا و پسرای رمانش که دقیقا روابط دوست دختری و دوست پسری هست ، جریان داشت در حالیکه بین قشر مذهبی اصلا چنین روابطی رایج نیست ! احکام محرم نامحرمی در بین مذهبیون رعایت میشه و اصلا شبیه چیزی که نویسنده خواسته از احد و امین و شاهین و غیره بعنوان جوانان مذهبی ترسیم کنه ؛ نیست
موضوعی متفاوت و جالب با قلمی روان. یکم ویرایش نیاز داشت. ولی درکل عالی بود و با وجود طولانی بودن ارزش خواندن داشت
خیلی عالی بود واقعا ارزش خوندن داشت و همه صفحاتش ویرایش لازم داشت
بسیار عالی بود قلم نویسنده روان و پر معنا بود. قسمتهایی از رمان شعاری بود ولی درکل لایق نمره بالایی هست.