رمان اولین نفری که درنهایت می‌میرد

عنوانرمان اولین نفری که درنهایت می‌میرد
نویسندهآدام سیلورا
ژانرفانتزی، عاشقانه، ادبیات معاصر، ادبیات داستانی
تعداد صفحه325
ملیتخارجی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان اولین نفری که درنهایت می‌میرد (جلد دوم) اثر آدام سیلورا به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

این کتاب، ادامه داستان «هر دو در نهایت می‌میرند» می باشد. سیلورا روایتی خیره‌کننده و قابل تاملی را می‌سازد که بدون چشم پوشی از امید، پرسش‌های دشوار وجودی را بررسی می‌کند. در طول روز پر حادثه ای که در کتاب روایت می‌شود، این مردان جوان متفکر و آگاه که به آخرین لحظات زندگی خود نزدیک می‌شوند. صادقانه درباره‌ سرنوشت و خشم خود از ناعادلانه بودن تقدیرشان گله می‌کنند و در پی یافتن پاسخی به آن هستند. آن ها با صراحت تمام درباره‌ی معنی زندگی و زنده بودن بحث می‌کنند. آن‌ها آخرین لحظات زندگی‌شان را با بحث درباره سرنوشت، علت زندگی و زنده بودن‌ می‌گذرانند. تا زمانی که دوستی کوتاه آن‌ها معنایی عمیق پیدا می‌کند …

خلاصه رمان اولین نفری که درنهایت می‌میرد

اگر یک نفر در پیک مرگ ثبت نام می‌کرد چیزهای زیادی درباره ‌ی آن‌ها به شما می‌گفت. در اینجا والنتینو غریبه‌ی سابق و اکنون دوست تازه وارد بود که میخواست به خاطر نزدیک شدن به مرگ، تماس‌های روز آخر را بخرد. واضح بود که تفاوت زیادی وجود داشت. من نمرده بودم؛ اما مرتباً احساس می‌کردم در حال زندگی ای نزدیک به مرگ بودم من می‌دانستم که مرگ لعنتی هر لحظه نزدیکتر و نزدیک تر میشد. تقریباً مثل این که به داخل خانه‌ی ما آمده و در یک سالن کوچک زیبا روی کاناپه جا خوش کرده بود و سپس همه چیز را رصد می‌کرد در این حال او یک تشک بادی در اتاق من پهن کرد؛ اما بعد با داس تشک را سوراخ

کرد و هوای آن خارج شد. او چاره ای به جز این نداشت که با من در تخت دو نفره‌ام بخوابد. من ممکن بود مرگ را تماماً در خود داشته باشم؛ اما هنوز اینجا بودم وقتی صحبت از مرگ و نزدیکی روز به روز آن میشد من هر دو روی آن سکه را می شناختم. من در این قضیه تنها نبودم دالما نیز آن را پشت سر گذاشته بود. قیافه هایمان عوض شد؛ مثل این که سعی می‌کردیم ببینیم، چه کسی اولین دلیل ثبت نامش را در پیک مرگ می‌گفت. دالما گفت: تو می‌خواستی داستانت رو تعریف کنی. حالا نوبت توئه. عصبی شدم. آن قدر تحت فشار بودم که واقعاً می‌خواستم گوشه ای بنشینم و سکان را به والنتینو واگذار کنم دالما با

قاطعیت گفت: اول من میگم این گونه برایم وقت خرید. -خب، پدرم براثر سرطان کلیه درگذشت. اون موقع من سه ساله بودم؛ بنابراین چیز زیادی رو به یاد نمیارم اون ستون خونه بود؛ حتی اگه تمام کاری که انجام می‌داد، این بود که همیشه خواب باشه مادرم به من گفت که اون مریضه؛ بنابراین من برای اون آلو و کراکر می‌آوردم؛ اما هیچ وقت اثری نداشت. سپس به روز رفت و من نفهمیدم چرا اون دیگه نبود. من تمام عمرم دالما را می‌شناختم؛ اما هرگز نشنیده بودم که غم و اندوهش را این طور توصیف کند؛ مثل دوچرخه سواری با یک سوراخ کوچک در لاستیک در این حال به اندازه‌ی کافی هوا نشت می‌کرد که سرعت شما را کاهش دهد …

دانلود رمان اولین نفری که درنهایت می‌میرد
نامشخص
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان اولین نفری که درنهایت می‌میرد
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها