دانلود رایگان رمان به سبزی دست های تو اثر الناز پاکپور
دانلود رمان به سبزی دست های تو اثر الناز پاکپور به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
داستان در مورد دو تا انسان هست که دنیاشون باهم خیلی متفاوت است. یکی از دیار حقیقت های تلخ، یکی از دیار شعر و رنگ و نور! هیچ چیز تصادفی نیست و حضور هر کس در کنار ما یا ورودش به دنیای ما نشانه ای برای رسیدن به بلوغ و رفع کردن اشتباهات و کسب تجربه است …
خلاصه رمان به سبزی دست های تو
به سر کوچه که رسید ماشین شاستی بلند لوکسی رو دید. علی از توی ماشین براش دست تکون داد. با سوار شدن نازیلا نسیم خنکی وزید علی به او نگاه کرد که موهای زیبایش را که باز گذاشته بود از اطراف شالش بیرون ریخته بود. گونه هایش از هیجان گل انداخته بود و چشمانش برق خاصی داشت. -سلام… بزن بریم… علی بلند خندید و حرکت کرد: سلام، چرا عجله داری… -میمیرم واسه کارای یواشکی و پلیسی شما الان دارید نقش سوپرمنو بازی میکنی… -نقش؟ -آره دیگه همه آدمها در طول روز چندین پرده نقش بازی میکنن نقش دختر، کارمند، مادر. -خیر… جالب بود حالا که
سوپرمن شدم کجا برم… -فرقی نداره. علی به سمت دربند حرکت کرد… -راستي من شما رو درگیره کارم کردم… شما با من کاری داشتید… میخواستم برنامه فردا رو هماهنگ کنم. -میام دنبالتون بریم سر تمرین تا ببینید ما تو جامعه چه دردسرایی داریم هرچند محدود به جامعه نمیشه. امیر علی به چشمان غمگین نازیلا نگاه کرد. -چیزی شده من شنونده خوبی هستما. ناریلا خندید و گفت: درسشو خوندید خوب. على متوجه اشاره نازیلا به دروغی که گفته بود شد و احساس عذاب وجدان کرد… -غیر از اونم میشنوم فکر کنید دوستتونم… -شما از همه دوستای من بزرگترید و در ضمن
خیلی خیلی جدی تر… علی خندید و گفت: رو درواسی نکن صاف بگو بد اخلاق… -نه منظورم این نبود… علی ماشین رو پارک کرد: حالا پیاده شید که امشب کلی وقت برای صحبت کردن داریم… علی جای آرام و نسبتا خلوتی را برای نشستن انتخاب کرد… خوب چی میخورید. -من عاشق چایی ام… -همین خوب شما اهل قلیون هستید؟ علی با لحن خشنی: خیر… -خوب چرا انقدر عصبانی میشید فقط پرسیدم… منم نمیکشم… علی لبخندی به لحن کودکانه نازیلا زد و سفارش چای با میوه داد. -خوب؟؟ نازیلا با دستمال کاغذی تو دستش بازی میکرد: پدرم از کارام خوشش نمییاد رعایتم میکنه …
به شدت قشنگه