رمان کریسمس در گم و گور آباد
عنوان | رمان کریسمس در گم و گور آباد (خوک کریسمس) |
نویسنده | جی کی رولینگ |
ژانر | فانتزی، معاصر، ادبیات داستانی، ادبیات کودک و نوجوان |
تعداد صفحه | 240 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
معرفی قانونی و دانلود رمان کریسمس در گم و گور آباد (خوک کریسمس) اثر جی کی رولینگ به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
این داستان دلنشین دربارهی یک پسر و اسباب بازی مورد علاقهاش، یک ماجراجویی هیجان انگیز از ابتدا تا انتها است. وقتی عروسک مورد علاقهی «جک» یعنی «دی. پی.» گم می شود، او با عروسک جدیدش به نام «خوک کریسمس» یک تیم نجات را تشکیل می دهد و برای پیدا کردن «دی. پی.»، در روز قبل از کریسمس به یک ماجراجویی فراموش نشدنی و عجیب میرود. این داستان هوشمندانه بدون تردید برای تمام مخاطبینی که تا به حال به این سوال فکر کرده اند، جذاب خواهد بود: وقتی چیزها گم می شوند، کجا میروند؟ «جک» در این داستان زیبا برای پیدا کردن عروسک عزیز خود، تمام تلاشش را خواهد کرد …
معرفی و خلاصه رمان کریسمس در گم و گور آباد
جک و خوک کریسمس تخته گاز از کنار کارتهای بازی، کفشهای نوزادی، برق لب و جامدادیهای گم شده می گذشتند. در تمام این مدت هزاران هزار چیزمیز گم شده دیگر هم شناور در هوا میان ستونهای نور طلایی رنگ از حفرههای درون سقف پایین میآمدند. وقتی به وسط انبار نزدیک شدند، جک ساعت غول پیکری را دید که چهارصفحه داشت و روی ستونی بلند جا گرفته بود تا تک تک چیزمیزها بتوانند هرجای ساختمان عظیم که ایستادهاند، آن را ببینند. دست کم جک خیال کرده بود ساعت است. بعد متوجه شد فقط یک عقربه دارد و روی صفحه اش هم عددی نیست. دور تا دور صفحهی ساعت به رنگهای رنگین کمان بود و تنها عقربه ساعت
داشت از رنگ زرد میرفت به سبز. جک به خورشید کریسمس گفت: فکر میکردم گموگورآباد جای ترسناکی باشه. این انبار پهناور، مسلما پر سر و صدا و گیج کننده بود اما جک از آن نترسیده بود. خوک کریسمس گفت: هنوز که نرفتیم بیرون. جک گفت: ولی لازم نیست بریم بیرون، خودت که شنیدی در باز کن چی گفت. آکو کنار دیوار شمالیه پیش بقیه اسباب بازیها. خوک کریسمس گفت: اونجا نیست. خیلی وقته گم شده، من اینها رو از کلیدهای فروشگاهی شنیدم که من رو از اونجا خرید اونها زیاد اومده بودن اینجا. به اینجا میگن فراموش آباد. وقتی چیزمیزها هنوز کاملاً گم و گور نشدهان، می آن اینجا. مثلاً ممکنه به موقع آدمیزادی به چیزی رو
یکی دو دقیقه بذاره زمین و بعد یادش بره اون رو کجا گذاشته چیزمیزها اجازه دارن یه ساعت توی فراموش آباد بمونن تا فرصت داشته باشن قبل از رفتن به قلمروی بازنده پیدا بشن. هیجان جک در چشم به هم زدنی فروکش کرد. گفت: یعنی اکو بیرونه؟ همون جایی که بازنده هست؟ خوک کریسمس گفت: آره، ولی نگران نباش. تا وقتی از قانون پیروی کنه، جاش امنه. -ولی ماشین کوچولوم گفت بازنده قانون رو میذاره و تقلب میکنه. خوک کریسمس گفت: درسته، این کارها رو می کنه اما اکو خوک باهوش و عاقلیه، مطمئنم کار احمقانه ای ازش سر نمیزنه. جک گفت: تو از کجا می دونی که اکو باهوش و عاقله؟ خوک کریسمس گفت: چون داداش منه …
- انتشار : 23/06/1403
- به روز رسانی : 20/09/1403