رمان درگیر

عنوانرمان درگیر
نویسندهملیکا علی عابدی
ژانرعاشقانه، دلنوشته
تعداد صفحه16
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان درگیر اثر ملیکا علی عابدی (نویسنده انجمن رمان بوک) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

درگیرت شده‌ام ای نوش دارو و ای مرهم زخم‌هایم تو چه بی‌دغدغه و راحت مرا در دنیای خیال و احساس تنها گذاشتی، رسم عاشقی این نیست، تو ضرر کردی زیرا کسی را از دست دادی که با تمام وجود عاشقت بود ورنه من کسی را از دست دادم که هیچ علاقه‌ای به من نداشت، ولی من به پایان خوش این داستان اعتقاد دارم …

خلاصه رمان درگیر

چه کسی داند در قلب من چه می‌گذرد! نبود تو به قدری قلبم را شکست که حتی وجودت در کنارم هم نمی‌تواند آنرا ترمیم کند من در قلبم تو را پنهان کردم و حتی طریقه نفس کشیدنت را حفظم. دخترک می‌داند وقتی سردت می‌شود زانوی چپت خالی می‌شود؟ دخترک میداند دوای این درد تو چیست؟ چه سؤال‌های بی‌مفهومی آشکار است تا زمانی که دخترک کنار تو است، تو سردت نمی‌شود؛ زیرا به آغوش گرمش اعتقاد داری و اما من خو گرفتم با فکر کردن به تو، به چهره ات بوی عطر پیراهنت که از ده فرسنگی هم متوجه آن خواهم شد تو بگو من چه کنم دلبر؟ دلبر! از اسمش هم مشخص

است دل بر می‌آید که برود، اگر قرار بود ماندگار باشد اسمش دلبر نبود هیچ عشقی بدتر از عشقی نیست که قصه‌های شب‌هایت بعد از این به دلیل اشک‌های شب‌هایت تبدیل شود. گفته اند شب‌ها اگر زیاد بیدار بمانی چیزهایی یادت می‌آید که خیلی وقت است به دست فراموشی سپرده شد، اما تو هیچگاه فراموش نخواهی شد، تو درس عبرتی برایم شدی تا برچسبی بر روی ورودی قلبم بزنم و بر روی آن بنویسم دگر بعد از او عاشقی ممنوع! تو باعث شدی که آن دخترک شاداب دلش پیر شود! وقتی از من جویا می‌شوند تا به حال عاشق شدی؟ تو را یک دور مرور می‌کنم و بعد از نفسی عمیق

پاسخ می‌دهم نه! چه شد که من این گونه عاشقت شدم؟ چه شد که من در خیالم آهنگ مال منی را برای تو خواندم؟ چه گونه من به قلب خویش اجازه دادم اجازه ورود به تو دهد؟ میدانی سال‌ها بعد خواهی فهمید هیچکس تورا به اندازه من دوست نداشت چندی بعد خواهی درک کرد که من در نفرین‌هایم هم دعایت می‌کردم. عَبدِكَ ضَعيف! و اما تو، فردی بودی که حتی در مخیلاتم هم نمی‌گنجید روزی دلتنگت شوم میدانی در این شهر عاشق شدن گناه و مجازات فرد عاشق دوری است، من آن قدر قوی نیستم که بگوییم بدرود ای شیرین ترین من! دختر مستضعفی هستم که توان خداحافظی را ندارم …

دانلود رمان درگیر
نامشخص
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان درگیر
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها