دانلود رمان دلشوره اثر کوثر شاهینی فر
دانلود رمان دلشوره اثر کوثر شاهینی فر با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
دختری که بین بد و بدتر گیر کرده و زندگی اش دستخوش تغییراتی شده، انتخاب مردی که برای جان خودش او را قربانی میکند یا مردی که همهی عمرش عاشقانه هایش را با او رقم زده، ماجرایی سراسر عشق و نفرت و حسرت، رامین یک مرد عاشق و آراز یک زخم خورده …
خلاصه رمان دلشوره
صدای عصبی یکی رو میشنوم… صدایی که خفه ضعیف و کم… کسی که پشت تلفن داد میزنه و به گوش میرسه… تلفن؟… چرا سرم درد میکنه؟ بدنمم همینطور! -کدوم گوری رفتی ؟.. حالیته فرار کنی من بدبخت میشم؟… صدایی که جواب میده ترس رو به رگ و ریشهم تزریق میکنه: گرد و خاک نکن… من هیچوقت فرار نمیکنم. حامی: کجا گذاشتی رفتی؟… همهی مدت گفتی سالگرد اوا باشم، حالا سر خاک کجا میذاری میری همینطوری؟.. با توام آراز.. ته دلم خالی میشه… منو آراز؟!… کجاییم اصلا؟… تا میخوام فکر
کنم صدای پیجر رو میشنوم: خانوم دکتر احمدی به اورژانس… مابقی گفتههاشو نمیشنوم بیمارستانیم؟ … -نمردی که… باز کن چشما رو!… فهمیده بیدارم؟… چشم باز میکنم کنار تخت ایستاده. با همون لباسایی که سرخاک تنش بود. قطره اشکم از شقیقه که میریزه اخماش درهم تر میشه و میگه: خشک شد بدنت خسته نشدی؟… محل نمیدم و بهش پشت میکنم… توی خودم مچاله میشم… ملحفهی نازکی که روم کشیده شده رو چنگ میزنم… سوزن سرمی که توی دستمه میسوزه و محل نمیدم! -ویو بهتر از این نبود
نشون بدی؟!؟! لبمو گاز میگیرم.. آراز حیا رو قورت داده.. بازم چیزی نمیگم.. میخوام حسابش نکنم.. اما فقط خودم میدونم که چقدر ترس و استرس وجودمو گرفته. دارم با خودم کلنجار میرم که بازوم رو میگیره و محکم میکشه جا میخورم و رنگم میپره… منو روی تختی که روش دراز کشیده بودم میشونه و وادارم میکنه بهش نگاه کنم… با دست دیگهم تخت سینه اش میکوبم: گمشو برو از اینجا. عصبی تر آرنج دست دیگم رو با دست آزادش میگیره و محکم تکون میده عربده میکشه: تا همینجا چالت نکردم ببند فکت رو! …