دانلود رایگان رمان دو خط موازی اثر فاطمه رنجبر
دانلود رمان دو خط موازی اثر فاطمه رنجبر به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
داستان ما در مورد یک زندگی ست که رو به پایان است. زندگی ای که کفه های آرزو و امیدش پر شده از خودخواهی و غرور و فقط با تلنگری از ترازو جدا خواهد شد تا جایی که زن و مرد قصه، راه حلی جز جدایی به ذهن شان نمیرسد؛ ولی بخاطر وجود وزنه کوچکی (بنام فرزند) که با قدرت بی نظیرش اجازه افتادن کفه ها را نمیدهد آنها همچنان به زندگی خود ادامه میدهند! تا جایی که سرنوشت به قلم خدا چیز دیگری برای زن قصه رقم میزند، چیزی که او را بر سر یک دو راهی قرار میدهد …
خلاصه رمان دو خط موازی
بی حرف اضافهای وارد خونه شدم سعید هم در حیاط رو بست حیاط خونه با اینکه کوچیک بود ولی دلگیر نبود بر عکس خونهی خودم که حیاط بزرگ و سر سبزی داشت با انواع درخت هایی که همه رو با دستهای خودم کاشته بودم و الان با ذوق باید از محصولاتش استفاده میکردم ولی تو اون خونه ماحساس تنگی نفس بهم دست میداد و دلم می گرفت. با صدای جیغ زهرا چشم از شمعدونی های روی پله برداشتم و با لبخند نگاهش کردم. -لعنتی اومدی زل زدی به در و دیوار بپر بغلم ببینم. گوشه لبم رو جوییدم و دو پلهی کوچیکی که منتهی به ایوون خونش بود رو بالا رفتم خودش
رو تو بغلم انداخت منم محکم به خودم فشردمش خیلی دلتنگش بودم اونم دست کمی از من نداشت کمرم در حال خورد شدن بود. -خواهرم اینی که بهش فشار وارد میکنی کمره، خورد شد لعنتی. هر دو بلند خندیدیم فکر کنم بعد چند ماه این اولین خنده از ته دلم بود. -بدو بریم تو تعریف کن چه غلطی کردی تو این چند وقت بچه مچه که دیگه نساختی؟ اخم ساختگی رو پیشونیم نشست نیشگونی از پهلوش گرفتم جیغ کشید و پشت چشمی برام نازک کرد. -دردم اومد ذلیل مرده هنوزم که دست بزن داری! گفتم حتما سندرم دست بی قرارت خوب شده لعنت بهم که دوباره تورو قاطی گروه کردم لعنت…
دستم رو جلو دهنش گرفتم و شکلکی براش در آوردم. -د ده مین زبون به دهن بگیر یه نفس بکش هی ور ور ور اوففف. کف دستم رو گاز گرفت دردش امونم رو بریده بود منم سریع دستم رو عقب کشیدم و با دست دیگه روش فشار دادم. -بمیری لعنتی پوستم رو کندی. ابرویی بالا انداخت و سمت خونه دویید. تنها عكس العملم برای اینکارش یه لبخند عمیق بود. وارد خونه شدم به دور برم نگاه کردم، هیچ چیزی تغییر نکرده بود حتی به خودش زحمت نداده بود یه مبل رو جا به جا کنه. یه خونه نقلی که کلا یه فرش نه متری کف خونه پهن بود با چهارتا دونه مبل و یه تلویزیون سی و دو اینچ قدیمی و …