رمان دختر عمو بت

دانلود رمان دختر عمو بت اثر اونوره دو بالزاک به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

این رمان ، داستان زن میانسالی است که ازدواج نکرده و طرح ویرانی خانواده پر جمعیت خود را در سر می‌پروراند . کتاب دختر عمو بت ، داستان يك جامعه و انسانهاي آن است . اين داستان به گفته مترجم خود يك (سند اجتماعي) از عصر بالزاك مي‌باشد . اشخاص داستان با تمايلات و آرزوهايشان و رفتارهايي كه براي دستيابي به آمال خود انجام مي‌دهند ، قصد توصيف جامعه آن روز را دارند . اشتباه است اگر در اين كتاب ، تفكر و انديشه‌اي خاص را جستجو كنيم ، بالزاك در اين كتاب انديشه‌اي را ارائه نداده ، بلكه تصويري واقعي را نمايش داده است . نويسنده با هنرمندي و چيره‌دستي بسيار ، شخصيتهايي كه در آن روزگار و شايد در جامعه امروز ما نيز حاضرند را به تصوير كشيده است . ما همه به مقياسهاي كوچكتر نمونه‌هايي از ليسبت ، هولو ، آدلين ، كرول ، مارنف و زنش را در اطراف خود داريم . زيرا زندگي و اجتماعي كه بالزاك در رمانهاي خود باز مي‌آفريند با آنچه در پيش چشم ماست خويشاوندي نزديك دارد ..

خلاصه رمان دختر عمو بت

در نیمه های ماه ژوئیه سال ۱۸۳۸ یکی از آن کالسکه ها که بتازگی در پاریس براه افتاده است و میلرد Milord نام دارد از کوچه او نیورسیته Université میگذشت و مردقر به کوتاه قدی را که او نیفورم سروان گارد ملی بتن داشت با خود میبرد. در میان مردم پاریس که گفته میشود بسیار زيركاند، برخی کسان یافت میشوند که گمان میبرند در اونیفورم بسی بیشتر برازندگی دارند تا در لباسهای عادی اینان زنان را آنقدر کج سلیقه میشمارند که تصور میکنند بدیدن کلاه پوست و ساز و برگ نظامیشان بهتر زیر تأثیر خواهند رفت.

در قیافه این سروان هنگ دوم چنان رضایتی از خود نقش بسته بود که چهره سرخ و گونه های رو بهم پرگوشتش از آن میدرخشید. هر کسی، بدیدن آن ها له که ثروت اندوخته طی سالیان داد و ستد بر پیشانی دکانداران باز نشسته میگذارد، بی میبرد که وی یکی از برگزیدگان شهر پاریس است و دست کم در گذشته معاون برزن خود بوده است . پس میوانید باور کنید که سینه مردانه اش که بشیوۀ پروسی ها بر آمده بود از زیور لژیون دونور Legion d’honneur عاری نبود این مرد آراسته به نشان با تبختر در گوشه کالسکه جا گرفته بود و نگاهش بر فر از مردم رهگذر سیر میکرد : آری، در پاریس مردم سان لبخندهای دلنشینی را که به چشمان زیبای دلدار غایب نظر بدین غالباً دارد تحویل میگیرند .

کالسکه در فاصله کوچه های بلشاس Bellechasse و بو کورنی Bourgogne دم در خانه بزرگی که بتازگی در حصه ای از حیاط بك عمارت کهنه اعیانی ساخته شده بود ایستاد خود عمارت در ته حیاط ، که دیگر نیمی پدر اسر افکار از آن رفته بود، بصورت اول خود بجا مانده بود. تنها بقرينه نحوه ای که سروان كمك سورچی را بهنگام پیاده شدن از کالسکه پذیرفت، بیننده پی میبرد که باید پنجاه سالی داشته باشد.

چه ، پاره ای حرکات هست که سنگینی آشکار آن باندازه يك برگ شناسنامه پرده دری میکند سروان دستکش زرد خود را بدست راست کرد و بی آنکه چیزی از سرایدار بپرسد، با قیافه ای که میخواست بگوید: دخانه خودم است : بسوی پلکان ورودی عمارت رفت.

در بانان پاریس نظری خبره دارند وراه را بر کسانی که سینه شان به نوار و نشان آراسته است و رخت آبی رنگ پوشیده اند و رفتاری سنگین دارند نمیگیرند : ثروتمندان را می شناسند. طبقه اول ساختمان تمامی در اختیار آقای بارون هو او دتوری Hulot d’evry بود که زمانی در ارتش جمهوری مباشر امورمانی بود و بعد سررشته دار کل سپاه شد و پس از آن هم رئیس یکی از مهم ترین ادارات وزارت جنگ ، عضو شورای دولتی و افسر ارشد لژیون دونور وغيره وغيره این بارون هولو بمناسبت نام ده زادگاه خویش خود را دتوری نامیده بود تا از برادر خود سر لشکر هولوی معروف متمایز باشد ؛ و اما این بك، در زمانی که در هنگ نارنجک اندازان امپراطوری سرهنگ بود.

پس از لشکر کشی سال ۱۸۰۹ از جانب امپراطور كنت فورزهایم -Comte de Forzheim لقب یافته بود. باری، برادر بزرگتر ، یعنی کنت، که سرپرستی برادر کوچکتر را بر عهده داشت، با دور اندیشی پدرانه دست او را در کارپردازی ارتش بند کرد. در آنجا، بپاس خدمات هر دوشان ، نظر لطف ناپلئون شامل حال بارون شد و او نیز توانست خود را شایسته آن نشان دهد. بطوری که از اوان سال ۱۸۰۷ بارون روشته دار کل لشکرهای اعزامی به اسپانیا بود . سروان گارد ملی پس از آنکه زنگ زد لباس خود را که بسبب شکل گلابی وار شکم بر آمده اش از پشت و پیش بالا آمده بود با تلاشهای فراوان مرتب کرد .