رمان دختر وی
رمان دختر وی اثر میا روبارتس یکی از جذابترین آثار ادبیات دیستوپیایی معاصر است که به صورت PDF با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان برای اندروید و آیفون قابل دریافت میباشد. این اثر تحسینبرانگیز روایتی تکاندهنده از آیندهای تاریک در آمریکای شمالی پساآخرالزمانی را به تصویر میکشد.
داستان در جهانی میگذرد که بردگی جنسی قانونی شده و لیلا ولز، شخصیت اصلی رمان دختر وی، با چالش وحشتناکی روبروست. او مصمم است باکرگی خود را قبل از ورود سربازان به شهر از دست بدهد تا از تجربه تحقیرآمیز اولین رابطه اجباری در امان بماند. تمایل او برای اغوا کردن تنها دوست پسرش نه از عشق، که از ترس سرچشمه میگیرد. مکانیسم دفاعی لیلا در مواجهه با فقدان مادرش، او را به سمت الکسی فورست سوق میدهد؛ مردی مرموز با ظاهر خشن که پیشنهاد غیرمنتظرهاش زندگی لیلا را وارد گردابی از ترس و امید میکند.
رمان دختر وی با ریتمی حساب شده، خواننده را در فضایی پرتعلیق نگاه میدارد. پایانبندی این اثر اگرچه تا حدی قابل پیشبینی است، اما تمام اجزای داستان را به شکلی رضایتبخش به هم پیوند میزند. نویسنده با مهارت بین خطوط زمانی مختلف رفت و آمد میکند و با خلق تضادهای معنادار، عمق بینظیری به روایت میبخشد.
این اثر ترنهوایی احساسی از عشق، از دست دادن و تابآوری челове spirit است. رمان دختر وی به ما نشان میدهد چگونه میتوان در سختترین شرایط، معنی زندگی را بازآفرینی کرد. شیوه روایت غیرخطی و شخصیتپردازی قوی، این کتاب را به انتخابی ایدهآل برای اوقات فراغت تبدیل کرده است.
خلاصه رمان دختر وی - روایتی از مقاومت در جهانی تاریک
در حالی که سوار قطار باری میان شهرهای ویران شده هستم، به سرنوشت شومی فکر میکنم که منتظرم: پیوستن به صف قربانیان نظامیان وطنپرست. همانها که مادرم را نابود کردند. برای جلوگیری از بهرهکشی جنسی سربازان، مصمم شدم اولین رابطه ام را به انتخاب خود تجربه کنم. ری، دوست قدیمیام، تنها کسی است که محبت واقعی نشان داده. وانمود میکنیم عاشقیم، در حالی که این نقشهای است برای نجات از چنگال سربازگیران.
در جامعهای که تجاوز قانونی است، زندگی برای یک دختر وی مانند لیلا هر روز به مبارزهای برای بقا تبدیل میشود. وطنپرستان با توجیه اقدامات جنگی، هرگونه تعدی را مجاز شمردهاند. من تنها چند ساعت فرصت دارم پیش از مراسم سربازگیری فردا که همه مرزها را در هم میشکند. در گوشهای پنهان از آموزشگاه باند شورشی، آخرین فرصتمان برای این نمایش عاشقانه است.
همسفرانم در واگن - دو کارگر دیگر از استارویل - با صدایی لرزان از نگرانیهایشان میگویند: "وطنپرستها احمقانه رفتار میکنند! آنها در مونتانا از ملیها شکست خوردند اما وانمود میکنند پیروز شدهاند." _ "ساکت باش! چنین حرفهایی جون آدمها رو میگیره." _ "پسرم فردا برای سربازگیری میره. خواهرزادههام هم واجد شرایط میشن. یا باید به جبهه برن یا تن به ازدواج اجباری بدن..."



دیدگاه کاربران