رمان اتریوم
عنوان | رمان اتریوم |
نویسنده | آدنا کوک |
ژانر | عاشقانه، اجتماعی، معمایی |
تعداد صفحه | 3466 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان اتریوم اثر آدنا کوک به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
در پاییز ۱۳۹۶ صرافی رمز دیجیتال بیترکس میلیونها دلار از داراییهای کاربران ایرانی را به بهانه تحریمها بلوکه کرد. بالاخره با گذشت حدود دو سال بعد از گذر از یکی از تاریخی ترین سقوطهای بیتکوین این داراییها آزاد شدند… داستان از دید کیمیا و کتی روایت میشود. کیمیا خلاق و باهوش است. از همسرش جدا شده و در دنیای بی رحم اطرافش تصمیم به خودسازی دارد. در دنیایی دیگر، کتی، زیبا و شاد است و زندگی عاشقانهای دارد. ولی ناخواسته درگیر بلند پروازی های برادرش کیوان میشود …
خلاصه رمان اتریوم
بالاخره صبح شده بود. کوروش با رکابی سفید و شلوارک نشسته بود روی صندلی آشپزخانه و به لپ تاپش ور میرفت جلوی سمیه خانوم از این تیپ های راحت نمیزد کتی با لبخند نگاهش میکرد: به نظرت کارلا چطوره؟ کارن و کارلا. -بيا ريبوت کنیم از الف دختر شد بزاریم ارغوان! لبخند کتی پر رنگ شد ارغوان. در لحظه این اسم بر جانش نشست. با محبت بازوی کوروش را گرفت عالی بود که همیشه میدانست چطور تا عمق روح کتی نفوذ کند. کوروش ادامه داد: دارم برای برای پونزده اسفند مدارکمون رو تکمیل میکنم بریم
زوریخ همونجا بمون تا بچه به دنیا بیاد. حس بدی گرفت تنها میماند آن هم در زوریخ؟ بدون کوروش؟ با ناراحتی پرسید: تو مگه نمیمونی؟ -تا آخر فروردین رو میمونم بعد دوباره مرداد رو میام برای ماه آخر. تاریخ ها را در ذهنش حساب کرد با بغض گفت: من میخوام تو همش پیشم باشی. کوروش نگاهش را از لپتاپ گرفت و عینک بدون فریمش را هم در آورد: کتی عزیزم دختر خوب هیچ کدوم از بیمارستان های اینجا از نظر من برای شرایط تو مناسب نیستن اگه راه دیگه ای به ذهنت میرسه گوش میدم. کتی با همان بغض به زمین
نگاه کرد یعنی میتوانست تنهایی این کار سخت را انجام دهد؟ البته مادرش هم میتوانست بیاید پیشش حتی مادر و خواهرهای کوروش هم اطرافش بودند. ولی باز هم خیلی سخت به نظر میرسید. دستش را از زیر میز روی زانوی کوروش گذاشت. پوستش گرم تر از دست کتی بود احساس سرما کرد. از همین حالا احساس دلتنگی اش جوانه زده بود. -دیگه هشت شد من برم که الان همه میفهمن دیشب تا صبح چه کاره بودم! کتی در میانه بغض لبخند آرامی زد و کوروش هم زمان پیشانی اش را بوسید چشم غره ریزی رفت: بمون خب …
دسترسی به دانلود با خرید یا دریافت اشتراک ویژه امکان پذیر است
- انتشار : 29/08/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403