رمان گریه میکنم برایت
عنوان | رمان گریه میکنم برایت |
نویسنده | الهام (R) |
ژانر | عاشقانه |
تعداد صفحه | 1296 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان گریه میکنم برایت اثر الهام (R) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
سوران پسری خوش استایل و شیطون است که در خانواده ای در سطح متوسط بزرگ شده و هیچ اعتقادی به عشق و عاشقی ندارد، به دنبال یک تماس تلفنی اشتباه با آرام آشنا میشود. آرام دختری زیباست و با اینکه در یک خوانواده با سطح بالا بزرگ شده اما کاملا خجالتی، سربه زیر و پاکه …
خلاصه رمان گریه میکنم برایت
تصمیم گرفتم هر طور شده تکلیف خودم رو مشخص کنم. گوشیمو برداشتم، تعلل داشتم. اره من باید کار درست رو انجام بدم درستش همینه. دستام رو صفحه میلرزید و مدام مینوشتم باز پاک میکردم. کف دستام عرق کرده بود کلافه تو جام نشستم پاهامو از تخت اویزون کردم: پوووف، خدایا کمکم کن! دوباره گوشیمو برداشتم بسم الله گفتم و شروع کردم به نوشتن. بالاخره بعد از کلی جون کندن ارسال کردم! (مرسی، مرسی، مرسی… بابت هدیهی قشنگتم سورانم خیلی دوست دارم) یه مدت گذشت سوران انلاین بود، پیامم رو
خوند ولی جواب نداد!!! هر لحظه استرسم بیشتر میشد از شدت اضطراب حالت تهوع گرفته بودم. مضطرب طول اتاقو میرفتم و برمیگشتم. گوشیمو پرت کردم رو تخت و پایین تخت نشستم رو زمین پاهامو بغل گرفتم. بغضم گرفت، حتما نمیخواد جوابمو بده، حتما الان باخودش میخنده و میگه اینو باش چه زود به خودش گرفت یه هدیه براش خریدم عاشقم شد. وقتی به خودم اومدم دیدم به پهنای صورتم اشک میریزم. “سوران” به چیزی که چشمام میدید اطمینان نداشتم. “خیلی دوستت دارم؟” با خودم چندبار پشت سر هم
تکرار کردم. دوستت دارم… دوستت دارم… -خب دوستت داره دیگه این که چیزی رو نمیرسونه آدم خیلی ها رو ممکنه دوست داشته باشه. ضربان قلبم شدت گرفت گوشی رو تو دستم جا به جا کردم و شمارشو گرفتم. حرف کشیدن از آرام کار سختی نبود. با دومین بوقی که خورد جواب داد: الو؟! صداش گرفته بود انگار گریه کرده، شایدم خواب بوده؟! ولی نه همین پنج دقیقه پیش بود پیام داد. به همین زودی که نمیخوابه! فکرم رو به زبون آوردم: آرام گریه کردی؟ -نه فقط یکم سرم درد میکنه دراز کشیده بودم. -سرت؟ چیزی شده آرام؟ …
- انتشار : 21/02/1403
- به روز رسانی : 20/09/1403