دانلود رایگان رمان غملی گلین اثر عاطفه محمدی
دانلود رمان غملی گلین اثر عاطفه محمدی (کاری از نویسنده انجمن رمانبوک) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
زنی به خاطر اختلاف با همسرش، مجبور به ترک خانه میشود و از فرزندانش و غرورش میگذرد، بعد از جر و بحث های زیاد به خانه برمیگردد ولی اتفاقی میافتد که باعث میشود او جلوی روانپزشک بنشیند و قصهاش را تعریف کند، تا شاید عبرتی برای بقیه بشود، به خاطر فرزندانم از همه چیز گذشتم، فکر میکردم با این فداکاری خوشبخت میشوند، اما نمیدانستم بزرگترین ظلم را به آنها کردم …
خلاصه رمان غملی گلین
(فلش بک) عارف با صدای حرصی و بلند گفت: صد بار گفتم نرو خونهی اون خواهر بی همه چیزت تا اونم نیاد. مهتاب هم با حرص گفت: هر وقت تو نرفتی مامان هم نمیره. عارف: برادر خواهرهای من روزهای سخت به دردم میخورن. مهتاب گفت: هه هه یک چیز بگو آدم خندش نگیره برادر خواهرهای تو روزهای سختی ما بودن؟ والا ما که ندیدیم باز این خواهر برادرهای مامان بودن نه تو. یادت رفته پسرت رفت زندان یک زنگ نزدن، از اینجا تا اردبیل رفتی، برادرت دو میلیونم کف دستت نذاشت، با اینکه ۴۵
ساله داره از ارثت میخوره، این خواهر برادر مامان بودن که شش میلیون جور کردن برای آزادیش اصلا میگیم خبر نداشتن، از عمل من که خبر داشتن یکی زنگ نزدن حالم رو بپرسن؟ اما بازم به معرفت خواهر و برادرهای مامان حداقل یک بار آمدن و هر روزم زنگ میزدن حالمو میپرسیدن یادت رفته خاله اعظم چه قدر وسیله گرفته بود. مامانم گفت: این چه کاریه؟ می خواستی چیکار؟ گفت: برای تو که نگرفتم برای خواهرزاده م گرفتم. یا همون مهرناز هر یک روز در میون می آمد خونمون اما خواهرهای تو روزهای
سخت هستن. يادته، تا آبجی ماشین گرفت. بدو بدو با شیرینی می اومدن. حتی خودت هم تو روز سخت مامان هم نبودی، یادته مامان مریض میشد آبجی یا ماهان پول میدادن تا بره دکتر اما تا خواهرهات مريض میشدن با این که هم شوهر دارن هم بچه تو میبردی دکتر. برای خواهرهات خوب عیدی میخری اما من باید از داداشم میگرفتم تا لباس بخرم. عروسی فامیلات پول چاق میکنی اما برای فامیل های مامان نه میای، نه پول میدی، از عروسی هم میآمدیم باز از دماغمون در میآوردی …