رمان گیسو عروس استاد
عنوان | رمان گیسو عروس استاد |
نویسنده | فاطمه رحمت زاده |
ژانر | عاشقانه |
تعداد صفحه | 271 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان گیسو عروس استاد اثر فاطمه رحمت زاده به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
گیسو و پدرش در استرالیا زندگی میکنند، هنگامی که پدر او برای ماموریت میرود، دو بادیگارد، دو برادر، برای محافظت از او میآیند، گیسو که هفده سال بیشتر ندارد با شیطنتهای مختص سنش ماجراهایی به وجود میاورد که …
خلاصه رمان گیسو عروس استاد
“آرسام” امروز بعد مدتها به ایران برگشتیم نگاهی به گیسو کرد که ناراحت به نظر میرسید. -چرا ناراحتی؟ -دلم برای آلیس بوت و توتو تنگ شده. با لبخند گفتم: اینکه ناراحتی نداره؛ آلیس رو به عمهاش سپردی، بوت که تو جنگل زندگی میکنه و توتو هم پیش عموته تا تو برگردی. -نمیدونی چرا گفته من بیام. -نه. آرشام رو دیدیم؛ به سمتش رفتیم و بعد از سلام و احوال پرسی حال مادر رو پرسیدم که گفت: خوبه. سوار ماشین که شدیم گیسو از آرشام پرسید: داریم کجا می ریم؟ -سرگرد یه خونه برات آماده کرده بعد از اینکه به اون
ویلا رسیدیم، گیسو بدون هیچ حرفی وارد اتاقی شد؛ فهمیدم که خستهست و میخواد بخوابه. -گیسو جناب سرگرد به همراه پدرت اومدن… “گیسو” از خوشحالی از جام پریدم و به سمت در خروجی رفتم پدرم رو که دیدم محکم بغلش کردم و گونه اش رو بوسیدم. -بابا دلم برات تنگ شده. دستی به موهام کشید. -منم دلم برات تنگ شده بود. وارد خونه شدیم و روی مبل نشستیم. -چرا گفتین به ایران بیام. سرگرد در جوابم گفت: چون خواستیم نزدیکمون باشی تا بهتر حواسمون بهت باشه. در جوابش فقط بهش یه لبخند زدم.
یکساعت بعد رفتن کنار آرسام نشستم و گفتم: سرگرد داشت یه چیزی رو مخفی میکرد. با لحن خشکی گفت: اگه قرار بود بفهمی که خودش میگفت. -آرسام لطفا. دستی بین موهاش کشید و گفت: پدرتو تهدید کردن که بلای سر تو میارن واسه اینکه مواظب تو باشه گفت که به ایران بیاییم. -باشه. آرسام شب به دیدن مادرش رفت و آرشام پیشم موند. -گیسو می خوای فیلم ببینیم؟ -نه؛ میشه بریم قد بزنیم؟ -الان دیر وقته. -لطفا. بعد از مکث کوتاهی قبول کرد؛ بعد از حاضر شدن همراه آرشام از خونه خارج شدیم کمی که گذشت شدت باد …
- انتشار : 04/03/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403