رمان گمشده
عنوان | رمان گمشده |
نویسنده | دانیل استیل |
ژانر | عاشقانه، ادبیات داستانی |
تعداد صفحه | 305 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان گمشده اثر دانیل استیل به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
در گمشده، داستان حول شخصیت اصلی، یک نویسنده به نام ویکتوریا میچرخد. او به یک خانه قدیمی و زیبا در نیو انگلند نقل مکان میکند تا در آنجا رمان جدید خود را بنویسد. اما در این خانه، ویکتوریا با روح جفری، یک هنرمند که در دهه 1920 زندگی میکرده و در همان خانه فوت کرده، آشنا میشود. تجربههای ویکتوریا با این روح به او کمک میکند تا با مسائل و چالشهای زندگی خود مواجه شود. در حالی که او به کشف تاریخچه جفری و روابط او با دیگران میپردازد، خود نیز در جستوجوی هویت و معنای زندگیاش است. این کتاب به تأثیراتی که روابط گذشته میتواند بر زندگی حال و آینده داشته باشد، میپردازد …
خلاصه رمان گمشده
زایمان فرا رسید. ساعت حدود یازده و نیم شب بود که ماریل در حال خواندن رمانی بود و مالکوم هم خستگی ناپذیر مشغول مرور بعضی از اسناد در رختخوابش بسر میبرد. احساس دردی ناگهانی وجود ماریل را در بر گرفت. او برای لحظاتی صبر کرد تا مطمئن شود که دومین درد به سراغ ماریل آمد و این بار موضوع را با کشیدن نالهای جیغ مانند ابراز داشت. مالکوم بیاختیار کاغذهایی که مطالعه و بررسی میکرد به کناری انداخت و خود را به ماریل رساند و مشاهده کرد که آثار درد کاملا از چهره ماریل مشهود است. بنابراین بلافاصله پاتریک راننده خود را خبر کرد. او آنها را به بیمارستان رساند و نزد دکتری که در بوستون ماریل را معاینه و مداوا کرده بود برد. دکتر که ماهها بنا به خواست
مالکوم انتظار این لحظه را میکشید با کمک دستیارانش ماریل را به اتاق زایمان برد و مالکوم هیجان زده بیش از صد بار طول راهروی دراز بیمارستان را طی کرد بدون آن که استراحت کند. پس از ساعتی دکتر به راهرو آمد و به مالکوم خبر بچه دار شدن او را داد و ضمناً اجازه ورود مالکوم را به محوطه اتاق زایمان به اطلاع او رساند: زایمان سخت نبود آقای پاترسون بچه و مادر هر دو سالم هستند. -بچه کجاست آقای دکتر؟ -پرستارها برای شستشو و آماده کردن او را به اتاق مخصوص بردهاند. -بچه پسر است؟ دکتر خندهای کرد و بعد چشمکی زد و گفت: البته که پسر است. تبریک میگویم آقای پاترسون. -متشکرم دکتر واقعاً متشکرم. و بدین ترتیب تئودور ويتمن پاترسون در ساعت
دوازده و بیست و سه پای به عرصه هستی نهاد… آنها بعد از مدت کوتاهی کودک را به نزد مادر آوردند و در کنار او نهادند. کودک به آرامی در رختخواب مادر به خواب شیرینی فرو رفت. همه چیز کامل بود و به آسانی انجام گرفت و هیچ اتفاق سویی نیفتاد. ماریل اصرار میورزید در خانه وضع حمل کند زیرا عقیده داشت با توجه به کودک رباییهای اخیر در سطح نیویورک و نقاط دیگر ممکن است افرادی به خاطر ثروت مالکوم در بیمارستان مبادرت به این کار نمایند اما مالکوم قاطعانه با این ایده مخالفت کرد. ماریل به وسیله انگشتانش دستهای کوچک و ظریف کودک را با ملایمت لمس کرد. مالکوم در بالای تخت آن دو ایستاده بود و با اشتیاق و علاقه وافری به پسر کوچک خود مینگریست …
- انتشار : 28/10/1403
- به روز رسانی : 29/10/1403