رمان هکران سایبری

عنوانرمان هکران سایبری
نویسندهدختر پاییزی
ژانرعاشقانه، رازآلود
تعداد صفحه825
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان هکران سایبری اثر دختر پاییزی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

رمان درمورد یک گروه هکری است که به گروه عقرب معروف می‌باشد و هر گونه خلافی را بدون اینکه ردی از خودشان باقی بگذارند، انجام می‌دهند، رئیس این گروه ایکس نام دارو که به شدت قانون مدار و سخت گیر است و دخترش کمند یک دختر هفده ساله است که به عنوان جانشین ایکس و رئیس بعدی گروه معرفی شده. کمند از یازده سالگی وارد این گروه شده و آدم کشتن و هک را یاد گرفته، او الان تبدیل به یک ربات بی احساس و به شدت خشن شده که همه اعضای گروه از او حرف شنوی دارند …

خلاصه رمان هکران سایبری

به ساعتم نگاه کردم کم کم داشت ساعت یازده میشد این همه مدت ارشاد بهم خیره نگاه می‌کرد که کم کم داشتم کفری می‌شدم و می‌خواستم با یه گلوله حرومش کنم. رو به ارشاد گفتم: دنبالم بیا. دیدم بابام داره چپ چپ نگاهم می‌کنه که گفتم: می‌خوام یه سری چیزها رو براش روشن کنم. چیزی نگفت و با اشاره به ارشاد پشت سرم راه افتاد بردمش اتاق آموزش و در رو باز کردم وارد اتاق شد اشاره کردم روی یکی از صندلی ها بشینه و خودمم روی صندلی راحتی نشستم و گفتم: خب ببین این کار بچه بازی نیست حداقل چیزی که در آخر نصیبت میشه مرگه. -ولی اگه….

دستم رو مشت کردم و با صدای نسبتاً بلند گفتم هیچوقت وسط حرفم نپر! چیزی نگفت منتظر نگاهم کرد. بلند شدم و قدم زدم. -خود من رو الان بگیرن حداقل سه بار من رو اعدام می‌کنن پس نباید بترسی و هر چیزی رو باید به جون بخری، فقط همین‌ها نیست کلی قوانین هم هست که الان بهت میگم اگه قبول کنی عهد ببندی. با یه ذره اخم گفت: چه عهدی؟ رو بهش گفتم: شرط ورود به گروه عهد اولیه و خالکوبی آرم مخصوص گروهه عهد اولیه که عهد میبندی رازها رو در سینه‌ات حفظ کنی و قوانین رو رعایت کنی… آرم مخصوص هم برای نشون شدن تو این گروهه.

-نمیشه این خالکوبی رو نداشته باشیم؟ قاطع گفتم: نه، دخترا این آرم رو روی بازوی دستشون تتو می‌کنن و پسرا هم روی قفسه سینه. شروع کردم به توضیح قوانین گروه و یسری نکات ریز رو بهش گفتم تقریباً ساعت دوازده شب بود دیگه وقتش شده برم سر قرار با ملودی خانم. لبخند زدم و گفتم: امروز برات بسه فردا بیا با بقیه آشنا شی. وقتی از اتاق بیرون رفت منم رفتم لباس‌‌های مخصوص ماموریتام رو پوشیدم و ماسک مخصوص خودم رو زدم و در آخر دست کش‌های انگشتیم رو دستم کردم. خشاب کلتام رو پر کردم و پشت لباسم مخفیش کردم یه پیام به کیوان فرستادم …

دانلود رمان هکران سایبری
نامشخص
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان هکران سایبری
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها