رمان هانریت
رمان هانریت اثر ماندگار اونوره دو بالزاک، روایتی جذاب از عشق، فریب و پیامدهای انتخابهای انسانی است. این رمان کلاسیک را میتوانید به صورت PDF با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان دریافت کنید که بر روی تمامی دستگاههای اندروید و آیفون قابل اجراست.
داستان هانریت زندگی پر فراز و نشیب «ماری جیزل» را روایت میکند که به عنوان پرستار دختر «آرماند شویل»، کارخانهدار ثروتمند، استخدام میشود. آرماند با وعده ازدواج، جیزل را فریب میدهد و پس از بارداری او، از انجام تعهدش سر باز میزند. جیزل با قلبی شکسته، خانه شویل را ترک میکند (شایان ذکر است که این شروع داستان با رمان «زن بیگناه» از همین نویسنده اشتراک دارد). او پس از تولد فرزندش «هانریت»، کودک را به عمهاش میسپارد و با گاسپار - کارگر ماهری که عاشقش بود - ازدواج میکند. اما غرور و شرمساری مانع از آن میشود که حقیقت تولد هانریت را با همسر جدیدش در میان بگذارد...
خلاصه رمان هانریت
در محله من مارتر، «بابا ژوزف» صاحب یک کارگاه کوچک چوببری است که به همراه تنها دخترش «ماری جیزل» زندگی میکند. زیبایی خیرهکننده جیزل زبانزد خاص و عام است و اهالی منطقه او را با القابی چون «کاکلی» و «فرشته سن مارتر» میشناسند. برخلاف دیگر دختران همسنوسالش، جیزل بسیار ساکت و کمحرف است و اغلب در جمع سکوت میکند.
روزی از او میپرسند: «کاکلی عزیز! مگر زبان نداری؟ چرا اینهمه سکوت میکنی؟» و جیزل با لبخندی پاسخ میدهد: «شما که تمام حرفها را میزنید! دیگر چه بگویم؟» دوستانش شوخیکنان میگویند: «حتماً عاشق کسی شدهای!» جیزل با تردید پاسخ میدهد: «نه... اما عاشقی بودم که او را از دست دادم.» همصحبتانش کنجکاو میشوند: «اسمش چه بود؟» و یکی از دختران حدس میزند: «مطمئنم عاشق گاسپار شدهای!»
جیزل با قاطعیت توضیح میدهد: «گاسپار یکی از کارگران کارخانه آقای شویل است که هر روز به پدرم کمک میکند.» اما حقیقت این است که گاسپار از سالها قبل شیفته جیزل بوده است. بابا ژوزف به شاگردش اعتماد کامل دارد، اما جیزل پس از مرگ مادرش، روزبهروز غمگینتر و ساکتتر میشود.
روزی بابا ژوزف نگرانانه به دخترش میگوید: «ماری عزیز! من پیر شدهام و آرزو دارم پیش از مرگم، تو را در کنار گاسپار ببینم. او کارگر بااستعدادی است و اخیراً اختراعی برای ماشینهای شیاردار ثبت کرده که ممکن است آیندهاش را تضمین کند.» اما جیزل با اضطراب پاسخ میدهد: «پدرجان! من فقط شانزده سال دارم و برای ازدواج عجلهای نیست.» غافل از اینکه سرنوشت نقشههای دیگری برای او کشیده است...
با وجود اصرارهای مکرر پدر، جیزل هر بار موضوع ازدواج را به آینده موکول میکند. رمان هانریت با ظرافت تمام، این کشمکشهای درونی و حوادث پیشبینینشده زندگی قهرمان داستان را به تصویر میکشد.



دیدگاه کاربران