دانلود رایگان رمان حفاظت عاشقانه اثر شهلا خودی زاده
دانلود رمان حفاظت عاشقانه اثر شهلا خودی زاده به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
دنیز متولد ترکیه است و با پدرش در رستوران کوچکشان کار و زندگی میکنند، با ورد مرد جوانی به رستوران تازه متوجه میشود که پدرش ایرانی و اهل تبریز است، او به ایران میاید و به عنوان خدمتکار وارد منزل پدری خود میشود …
خلاصه رمان حفاظت عاشقانه
آن روز صبح بابا با کمی بی حالی و سرماخوردگی غیر فصلی از خواب بیدار شد. هر کاری کردم تا بتوانم راضی اش کنم در خانه بماند قبول نکرد و همراه من شد. مثل همیشه به بازار رفتیم و خرید روزانه کردیم و سپس تا شب در کافه مشغول بودیم. کلاس نداشتم و سعی کردم وقت استراحتم را هم به بابا و رسیدگی به او اختصاص دهم. از فرهان خبری نبود و وقتی زنگ زدم گفت که درگیر کاریست و نمیرسد سری به ما بزند. من هم حرفی از مریضی بابا نزدم نمیدانم چرا اما بی اختیار ناراحت شدم. شاید حال بد بابا و
نبود فرهانی که این روزها بدجور به حضورش عادت کرده بودم باعثش بود. شب بابا موقع رفتن به خانه آن قدر بد حال شد که سر راه به درمانگاه رفتیم و دكتر ويزيتش کرد و سه روز استراحت نوشت. تمام شب مشغول آماده کرده غذا و سوپ فردای بابا بودم. با خاله فریحا که در همسایگی ما زندگی میکردو زنی تنها و مهربان بود تماس گرفتم و خواهش کردم فردا در نبود من سری به بابا بزند که با جان و دل پذیرا شد. خب خیلی وقت بود که حس میکردم دلش پیش باباست اما خب بابا ندیم اخلاق های خاص خودش را
داشت و بعد از مادرم کسی را به حریم خصوصی اش راه نمیداد. تازه توی رختخوابم فرو رفته بودم که صدای گوشی همراهم باعث شد به خاطر بیاورم که چند ساعتیست که متوجه اش نبودم. از جا بلند شدم و گوشی را که از موقع آمدن به خانه فرصت نکرده بودم از کیفم بیرون بیاورم برداشتم و با دیدن چندین پیامک و تماس از جانب فرهان ابروهایم بالا پریدند. موهایم را پشت گوش دادم و تماس را برقرار کردم. -سلام. صدایش نگران در گوشم پیچید: چشم آبی سالمی؟ دست خودم نبود از خستگی شدید و دلتنگی برای او عصبانی جواب دادم: من خودم اسم دارم فرهان …