رمان هوکاره

دانلود رمان هوکاره اثر مهسا عادلی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

دو برادر به جبر روزگار، روزهایشان را جدا و به دور از هم سپری می‌کنند؛ آروکو در ایران و دیاکو در دبی! آروکو که عشق و علاقه او را به سمت هنر و عکاسی و تئاتر کشانده است، با دختری به نام الآی آشنا می‌شود؛ دختری که مهارتش در تئاتر و بازیگری زبانزد است، در سوی دیگر داستان دیاکو وجود دارد، دیاکویی است که نزدیکانش قصد زمین زدن او را دارند، اما با برگشت او به ایران ورق برمی‌گردد و …

خلاصه رمان هوکاره

صدای جیغ و دست همراه شد با کنار رفتن پرده از رو صحنه به نظم و صف کنار هم ایستادند. نگاهش را میان جمعیت چرخاند و لبخند زد. دست‌هایش را پشت کمر درهم گره زد و قدمی به جلو برداشت. هنوز هم صدای سوت و جیغ و دست به گوش می‌رسید. نورهای اطراف سالن به صورتش می‌خورد و مانند همیشه غرق در حال خوب نگاه رنگی اش میان لبخند خانواده های حاضر در سالن چرخید و لبخند زد. کمی کمر خم کرد و عمق بیشتری به لبخند داد. سنگینی نگاه او را مانند همیشه به خوبی روی خود احساس میکرد قهقهه ی کودکان عجین شده به موزیک درون سالن و خنده‌ی پدر و مادرها و

جوانان شاداب مانند همیشه ذره ذره حال خوب را به جانش تزریق می‌کرد. قدمی دیگر به جلو برداشت و کمی جلوتر از بقیه قامت راست کرد. میکروفون را در دست گرفت و نفس عمیقی از فضای سالن مملوء از جمعیت گرفت. سر چرخاند، خاکستری‌های خوش رنگش را به او که با فاصله‌ کمی کنارش ایستاده بود انداخت و به آرامی پلک روی هم گذاشت. سمت جمعیت صاف قد علم کردو او قربان قد و بالای رعنایش رفت -خیلی خیلی خوش اومدید. نفس عمیقی گرفت و لب با زبان تر کرد. -امشب سومین شب از اولین اجرای ما هست. امشب درواقع سومین شبی هستش که تحقق آرزوهامون رو نزدیکتر

می‌بینیم. قدمی به عقب برداشت و دریا مقابل لبخندش به طوفان نشست. -امشب‌، لبخندتون و حال خوشتون باعث لبخند ما شد. میکروفون را به دست دیگر فرستاد و نفسی تازه کرد. خنده بهایی نداره، شاید قشنگ ترین بهاش آسون تر شدن سختی هاست بخندید در مقابل سختی ها، سیاهی ها، خنده معجزه می‌کنه امشب اگر اینجا و مقابل شما وایسادم به خاطر علاقه‌ام به لبخنده امشب حتما زمانی که با یه لیوان گرم چای یا قهوه کنار خانواده تون نشستید به خودتون لبخند بزنید. یه لبخند گرم به خانواده تون هدیه بدید من و گروهم امیدواریم که تونسته باشیم ذره ای از غم هاتون رو شسته باشیم …