رمان حکم تلخ سرنوشت
دانلود رمان حکم تلخ سرنوشت اثر فاطمه جباریان با ویراست جدید و لینک مستقیم رایگان را از دست ندهید. این شاهکار ادبی به صورت PDF با قابلیت اجرا در تمامی دستگاههای اندروید و iOS در دسترس شماست. رمان حکم تلخ سرنوشت داستانی تکاندهنده از تقدیر شومی است که زندگی سوگل را زیر و رو میکند.
گاهی زندگی وعدههای شیرین میدهد، اما سرنوشت نقش دیگری میآفریند! با مرگ ناگهانی همسر سوگل، سنت سفت و سخت خانوادگی حکم میکند او برای حفظ آبرو و نگهداری از فرزندانش به عقد برادرشوهرش درآید. زندگی مشترکی فارغ از عشق و علاقه که زمینهساز ماجراهای پیچیده و غافلگیرکننده میشود. حضور طهورا -همسر اصلی شهرام- که عاشقانه به زندگی زناشویی چسبیده، تنها آغازی بر این حکایت پرکشش است...
خلاصه رمان حکم تلخ سرنوشت
هاتف خان به قاب عکس شهروز خیره شد. آیا پسر از این تصمیم خانواده راضی بود؟ اشک میهمان چشمان پدرسالار شد و قطرات نمناک روی گونههایش لغزید. "به این زودی نباید میرفت..." این فکر همچون خوره به جان پدر افتاده بود.
صدای شهرام او را به حال بازگرداند: "خانبابا؟" هاتف خان با دیدن غیبت مشتریان، اشکش را پاک کرد و روی صندلی چوبی مغازه فرود آمد. انگشتانش ناخودآگاه به تسبیح کهناش پناه بردند.
شهرام کنار پدر نشست و دستش را بر شانهی او گذاشت: "همه چی رو به راهه؟" هاتف خان همچنان به لکهای روی کف سرامیکی خیره بود: "فکر نمیکردم شهروز تنهامون بذاره." سکوت سنگینی بینشان گسترش یافت.
پدر و پسر هردو جای خالی آن لبخندهای شیطنتآمیز شهروز را میان قفسههای مغازه حس میکردند. هاتف خان ناگهان چون فکری از اعماق وجودش سربرآورد گفت: "نگران سوگل و بچههام."
ابروهای شهرام در هم گره خورد: "اتفاقی افتاده؟" هاتف خان تسبیحش را مشت کرد: "سنت خانوادگی رو میدونی... دختر با لباس سفید میاد، با کفن میره."
شهرام از جا پرید: "منظورتون چیه؟" نگاه پدر مستقیم در چشمانش فرورفت: "سوگل باید به عقد یکی از پسرهای فامیل دربیاد." سکوتی تلخ تر از زهر فضای مغازه را فراگرفت.
هاتف خان با انگشتانی لرزان کفشهای خاکی شهروز را نوازش کرد: "بهتر از تو کسی رو سراغ ندارم." شهرام انگار صاعقهای به او اصابت کرده بود! این حکم تلخ سرنوشت، او را چگونه در مسیر زندگیاش قرار میداد؟...



دیدگاه کاربران