رمان جوهر سیاه

رمان جوهر سیاه 1
عنوانرمان جوهر سیاه
نویسندهفرشته تات شهدوست
ژانرعاشقانه، معمایی
تعداد صفحه1020
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رایگان رمان جوهر سیاه اثر فرشته تات شهدوست

دانلود رمان جوهر سیاه اثر فرشته تات شهدوست به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

سنتی که از گذشته در طایفه ای بزرگ و سرشناس به جا مانده و چه بسا به خاطر بقای آن خون ها ریخته اند، این آیین سال هاست که دست به دست میان وراث می‌چرخد و حالا تنها وارث این خاندان خدیو است. مردی جسور، بی رحم باهوش و بسیار قدرتمند که زخم خورده‌ی همین رسومات است و برای از میان بردن آن لحظه شماری می‌کند. این رسم چیست؟! و چرا خدیو بعد از سال ها توبه اش را می‌شکند؟! …

خلاصه رمان جوهر سیاه

تازه چشمانش را باز کرده بود صدای وسیله ای شبیه به چرخ دنده یا دستگاه جوشکاری و چیزی شبیه به کوبیده شدن چکش روی میز توجهش را جلب کرد. دستش روی قفسه‌ی سینه مُشت شد با رنگ و رویی پریده یکی از درها را باز کرد و به داخل اتاق سرک کشید با دیدن اتاق شلوغی که از لوازم کهنه و قدیمی انباشته بود گیج شد قدمی رو به جلو گذاشت و نگاهش را روی دستگاه های غبار گرفته و اوراقی چرخاند که گوشه‌ی دیوار بودند همان لحظه مردی از پشت سر گفت: اینجا چی می‌خوای؟ چرا اومدی بیرون؟ تنش یخ کرد. قلبش

از سینه راه گرفت و بالا آمد و بیخ گلویش چسبید. بی‌حرکت بود که آن صدای دورگه از فاصله‌ی نزدیکتری پرده‌ی گوشش را لرزاند: کی بهت اجازه داد بیای تو این اتاق؟ با تأنی برگشت مقابلش هیولایی را می‌دید که نیمی از چهره اش را زیر کلاه هودی سیاه پنهان کرده بود با نگاهی غضبناک نازان را برانداز می‌کرد. قامت و هیبتش شبیه به پهلوانان بود. دخترک از آن پایین که نگاهش می‌کرد، ناخواسته در محاسبات خود دچار غلو می‌شد. غریبه از لبه‌ی کلاه هودی زغالی با آن نگاه مغرور و مرموز نازان را می‌پایید. سری تکان داد و با لحن سنگینی

پرسید: نازدار شاه بابا تویی؟ نازان با تعجب به او نگاه کرد به نرمی سر تکان داد مرد به چشمان دختر زل زدو با آن ابروهای در هم تنیده‌ی لعنتی اش به در اشاره کرد: بیرون منتظر باش. انگار که گفته باشد؛ دنیا و همه‌ی قشنگی هایش از آن تو بردار و برو جانت به سلامت! به معنی واقعی ذوق کرد نفس گرفت با یک خیز از کنار مرد کوه پیکر رد شد. -هی نازدار؟ امانتیت جا موند. تن دختر از لحن نابهنجار او بی‌رمق شد فقط شاه بابا بود که «نازدار» صدایش میزد! مردد و عصبی سوی او برگشت کیف دستی‌اش میان انگشتان غریبه جمع شده بود …

متاسفانه لینک دانلود رمان جوهر سیاه قرار نگرفته است
ممکن است این رمان در حال ویراستاری باشد یا به دستور مراجع قضایی یا درخواست نویسنده حذف شده باشد.
لینک کوتاه :
اگر برای دانلود مشکل دارید لطفا گزارش ارسال کنید تا در اسرع وقت لینک دانلود اصلاح شود.
گزارش مشکل دانلود از سایت
فقط کاربران سایت امکان ارسال گزارش را دارند
اگر شما نویسنده رمان جوهر سیاه هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

خرید رمان های فروشی

همراه ما در کانال تلگرام رمان بوک شوید!
هوادار ما در اینستاگرام رمان بوک باشید!

نقد و بررسی شما درباره رمان جوهر سیاه

لطفا پس از مطالعه رمان جوهر سیاه نظر خود را برای دیگر کاربران بنویسید.
از ارسال نظر به زبان انگلیسی یا نوشتن فینگلیش پرهیز کنید.
تمام نظرات توسط تیم مدیریت رمان بوک بررسی شده و پاسخ داده می‌شوند.
اشتراک در
اطلاع از
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
طلا
6 ماه قبل

قشنگ و زیبا

Nilgoon
6 ماه قبل

عالی بود،یکی از بهترین ها…پیشنهاد میکنم خوندن این رمان،من رمان زیاد میخونم و رمان جوهر سیاه یکی از بهترین رمان های بود که دو روزه تمومش کردم

error: نمیشه متن رو انتخاب کنی
کانال تلگرام رمان بوک پیج اینستاگرام رمان بوک