دانلود رایگان رمان کلنجار اثر زکیه اکبری
دانلود رمان کلنجار اثر زکیه اکبری به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
یک گروه دوستانه هستند که خیلی ارتباط صمیمی و گرمی دارند، (نوگل) از طریق دوستان مشترکش در گروه با نامیرا آشنا میشود ولی گذشتهی نوگل را مخفی میکنند، بعد از ازدواج همه چیز برملا میشود و راز نوگل را همسرش می فهمد و …
خلاصه رمان کلنجار
نمیدانستم که مسئله را چطور برای علی و الناز توجیه کردند جز سامان و فرشته هیچکس در جریان زندگی من نبود. با وجود صمیمیت خاصمان سامان همیشه میسپرد که ترجیحاً بقیه باخبر نشوندو من همیشه از اینکه الناز نمیدانست مطلقه هستم عذاب وجدان داشتم من را برای برادرش میخواست و هر بار میان شوخی و جدی درخواستش را رد میکردم. خیلی وقت بود که قید تشکیل زندگی را زده بودم سابقهی پدر و خودم و گذشته ام برای فراری شدن خواستگاران کافی بود چه برسد به آنکه بدانند مطلقه هستم. در را آهسته باز کردم و
با لبخندی که به ظاهر روی صورتم کشیده بودم خارج شدم. نگاه همه روی من چرخید و الناز بسیار عادی و مثل همیشه خندان گفت: خوشم میاد موقع خوردن میشه میای. بشقابها را یکی یکی روی میز چید و علی در حالی که دیس برنج را وسط میگذاشت گفت: هوا خودشو داره زرنگه. فرشته که کمی در آغوش سامان لمیده بود حالا کم کم صاف نشست و انگار که از این تغییر موضع آنی اش شرمزده بود لبخند و نگاه چپ چپم باعث شد سامان با پر رویی بگوید: زن وشوهر دعوا کنن ابلهان باور کنن. علی بلند و مثلاً معترض گفت: ابله
تویی مرتیکه. فرشته باچشم و ابرو اشاره کرد تا به آشپزخانه بروم منظورش را گرفتم و در حالی که به سمت آشپزخانه می رفتم گفتم: الناز کاری هست بکنم؟ -سالاد رو بیار. فرشته پشت سرم داخل شد و در حالی که یک نگاهش به ورودی بود و یک نگاهش به من گفت: ببخشید تو روخدا. سرم را کمی بالاتر گرفتم و با خونسردی ظاهری چشمهایم را در چشمانش گرد کردم. -دیوونه ای؟ پر از دلسوزی و ندامت خیره ام شده بود و تند و تند نگاهش را روی صورتم تکان میداد -سامان همین جوریه دهنش چاک و بست نداره. -مهم نیست بابا دوستیم …
قلمشون رو دوست دارم ، آموزنده ، توصیه میشه
ممنون از رمان بوک که این رمان رو گذاشتن، خیلی دنبال رمانهای خانم اکبری بودم .
همهی رمانهاشون عالی و آموزنده