رمان خراش دل
عنوان | رمان خراش دل |
نویسنده | آرزو فیضی |
ژانر | عاشقانه، اجتماعی |
تعداد صفحه | 742 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان خراش دل اثر آرزو فیضی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
میدانم بانو! وقتی دلت می گیرد، جلوی آیینه میایستی، کمی آرایش، کمی عطر و… کمی نیشخند میزنی به خودت! به دلتنگی هایی که برایشان نقاب میدوزی..! لباس رنگی ات را میپوشی، موهایت را میبندی، و چند دانه مروارید به بغض هایت میآویزی! و در آخر آنقدر زیبا میشوی که هیچکس فکرش را هم نمیکند که تو خسته ترین زن دنیایی!! …
خلاصه رمان خراش دل
مبهوت به چهره غرق آرایشش نگاه می کنم! مطمئنم در نگاه من وحشت رو دیده که اینقدر وقیحانه لبخند رو لب هاش نقش بسته. این فقط یک کابوس بیشتر نیست، مثل تمام این هشت سال! باید از این کابوس بیدار بشم. حضور منفور این آدم فقط میتونه برای من کابوس باشه نه بیشتر! دست های لرزونم بالا میاد، نگاه اونم بالا میاد. دستم که با ضرب رو صورتم میشینه،
لبخندش رو عمیق میکنه. چشم هاش از لذت دیدن زجر و ناتوانیم برق میزنه. بغض تو گلوم شدید میشه، چرا بیدار نشدم؟ دوباره… دوباره! اما بیدار نشدم. -هه، نزن بابا بیداری! صداش پر از تمسخر بود، من کی مقابل این آدم این قدر ضعیف شدم؟! -نمی خوای دعوتم کنی تو خونم، هشت سال پیش مهمون نوازتر بودی عاطی جون! نفسم رفت، وجودم لرزید، قلب بی قرارم از تپش افتاد.
به خدا قسم که قصدش از گفتن عاطی جون فقط عذاب دادنم بود. لبخندش که عمیق میشه مهر تایید میشینه رو افکارم! نمیخوام مقابل این آدم بشکنم، اما لرزش لبهام، ترس نشسته تو دلم دست خودم نیست. صدای ریز خنده اش نگاهم رو می کشونه رو چشم های جادوییش، چشم هایی که همه رویای آدم زندگیم بود! انگشت های کشیده و مانیکور شده اش بالا میاد …
- انتشار : 26/02/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403