رمان خوشبختی از جنس آرام

عنوانرمان خوشبختی از جنس آرام
نویسندهفاطمه رنجبر
ژانرعاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحه1490
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان خوشبختی از جنس آرام اثر فاطمه رنجبر به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

دختری پرشور و سرزنده، با زبان تند و تیزی که از مهربانی و سادگی دلش کم نمی‌کند، به ناچار، اسیر بازی‌های تقدیر می‌شود و در خانه‌ی بانویی سالخورده به نام شیرین، به‌عنوان خدمتکار مشغول می‌شود، بازگشت نوه‌ی شیرین‌ خانم از آلمان، آغازگر فصل تازه‌ای‌ست؛ فصلی که هیچ‌ کدامشان نمی‌دانند واپسین برگ‌های زندگی شیرین‌ خانم را رقم می‌زند، در واپسین روزها، پیرزن خواسته‌ای از آن دو دارد؛ خواهشی که آن‌چنان سنگین است که پذیرفتنش آسان نیست. اما در میانه‌ی شبی پرهیاهو، در دل یک مهمانی، ماجرا رنگی دیگر به خود می‌گیرد …

خلاصه رمان خوشبختی از جنس آرام

“آرام” از خواب بیدار شدم و کارای همیشگیمو انجام دادم. بعد از چند ساعت که بیکار شدم دم اتاق شیرین جون رفتم و دو بار به در زدم. شیرین: بیا داخل. رفتم داخل اتاقش. من: شیرین جون راستش می‌خواستم بدونم اگه می‌شه اجازه بدید امروز و با مریم بریم بیرون البته اگه می‌شه. شیرین: باشه دخترم موردی نیست. رفتم جلو و لپ چروکیدش و بوس کردم. من: فدات بشم. رفتم بیرون این آرشا رو از صبح تابحال ندیدم، به درک شرش کم بابا رفتم به اتاقم و به مریم زنگ زدم. من: سلام مرمری. مریم: سلام چه خبر خوبی چی شد اجازه رو صادر کرد؟ من: بله. مریم: ایوالله عالی شد چند ساعت دیگه اونجام. من: اوکی بای. مریم: فعلا. گوشیم و قطع کردم و گذاشتم رو میز به

اتاقم یه نگاه انداختم یکم تمیز کاری می‌خواست بعد از دو ساعت به اتاق به نگاه انداختم به به برق می‌زد چه برقی لباسام و با یه تیشرت صورتی و شلوار آدیداس صورتی عوض کردم رفتم پایین وقت نهار بود شیرین جونم بود بعد از دومین صدای پای کسی و شنیدم کسی نبود جز آرشا نگاه کردم بهش اوه اوه نگاه کن چه تیپی هم زده. رو به شیرین جون گفت. آرشا: مادر جون من چون بیرون قرار دارم امروز ناهار و خونه نمی‌خورم. شیرین: باشه پسرم داری میری مراقب خودت باش. آرشا: چشم فعلا. و رفت. او همونه پس داره میره پیش جی افش دختر بازه بدبخت اصلا به قیافش نمیاد اینطور ادمی باشه. با صدای زنگ اف اف به خودم اومدم فکر کنم مریم بود یکی از خدمتکارا

درو باز کرد بعد از چند دقیقه مریم رو تو و سالن دیدم. مریم: ا سلام خوبین نوش جونتون ببخشید بد موقع اومدم‌. شیرین: نه دخترم خوش اومدی. من: شیرین جون من میرم حاضر شم. شیرین: تو که چیزی نخوردی. من: نه نمی‌خواد با مریم میریم بیرون یه چیز می‌خوریم حالا.  شیرین: برین به سلامت. سریع از جام بلند شدم و رفتم اتاق یه مانتو عروسکی قرمز کوتاه، شلوار مشکی کتون روسری قرمز مشکی و کفش پاشنه بلند قرمزم و پوشیدم رفتم جلوی آیینه روسرویم و مدل فرانسوی بستم موهای طلایمم فرق وسط باز کردم از تو و کیف لوازم آرایشم خط شم برداشتم مدل گربه‌ای به چشمام کشیدم و رژ آلبالویی هم به لبام زدم. عقب رفتم و نگاه به خودم انداختم عالی شدم …

دانلود رمان خوشبختی از جنس آرام
نامشخص
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان خوشبختی از جنس آرام
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها