رمان لمس تنهایی ماه
عنوان | رمان لمس تنهایی ماه |
نویسنده | منا امین سرشت |
ژانر | عاشقانه |
تعداد صفحه | 2000 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
همیشه نباید آدمها را با ظاهرشان قضاوت کرد. پشت همهی چهرههایی که میبینیم، آدمهایی هستند که نمیشود فهمید در قلب و فکر و روحشان چه چیزی جریان دارد. گاهی باید دستشان را گرفت، روحشان را لمس کرد و به تنهاییهایشان نفوذ کرد تا بتوان آن پوستهی سفت و سخت را شکست! این قصه، قصهی بیرون کشیدن یک روح پاک از یک جسم خسته و آسیبدیده است. قصهی دیدن زیباییهای ذاتی آدمها، بیتوجه به حصار جسمانی آنها. این قصه… یعنی قصهی «لمس تنهایی ماه»…
خلاصهی رمان لمس تنهایی ماه
کیاراد اخمی کرد و بدون اینکه ذرهای از تکان بیفتد، جواب داد: “یه جوری دروغ روی دروغ گذاشتی و به خورد خودت دادی که باورت شده تو توی اخراجت هیچکاره بودی!”
رامتین با حالتی شگفتزده او را نگاه کرد و ناگهان زیر خنده زد. صدای بلند قهقههاش در سالن سوله پیچید و پژواک گرفت. “اخراج؟!… اخراج کیا؟! تو کی باشی که من و از کارخانهی خودم بندازی بیرون؟”
کیاراد هم مثل خودش فریاد زد: “اینقدر تکرار نکن کارخانهی خودم! هیچ آدم عاقلی کشتیای که توش نشسته رو سوراخ نمیکنه!”
رامتین نیشخندی زد و کیاراد همانطور بلند بلند ادامه داد: “همهی مدارک علیهته احمق! خودت با دستهای خودت گند زدی به اعتمادی که بهت داشتم. تیشه زدی به ریشهی جفتمون! با جون مردم بازی کردی که چی؟! که چی بشه تهش؟ فقط یک کلام بگو هدفت از این بازی کثیفی که راه انداختی چی بود؟”
رامتین بدون اینکه ذرهای از خونسردیاش کم شود، روی پا چرخید و سمت ماینرها رفت. قدمزنان از کنار دستگاهها رد شد و حین دست کشیدن روی دستگاههای روشن، با صدای بلندتری نسبت به صدای ماینرها گفت: “آهان، رسیدیم به بخش جذاب ماجرا.” برگشت و روبهروی کیاراد ایستاد. “تو با هیچ سند و مدرکی نمیتونی ثابت کنی که عیب و ایراد محصولات کار من بوده، ولی من فقط با سند ورود مواد مسموم به کارخونه که از قضا امضای تو پای همهشونه، میتونم به راحتی مقصرت کنم و کارخونه رو از چنگت بیرون بکشم.”
کیاراد هیستریک خندید و دوباره با جدیت گفت: “آفرین! به همین سادگی! خب از بقیهی برنامههاتم بگو…. بعدش میخوای چیکار کنی؟”
رامتین نگاه دیگری به دستگاهها انداخت…
دسترسی به دانلود با خرید یا دریافت اشتراک ویژه امکان پذیر است
- انتشار : 11/02/1403
- به روز رسانی : 20/09/1403