رمان من همان سایه هیچم

رمان من همان سایه هیچم 1
عنوانرمان من همان سایه هیچم
نویسندهمهرنوش صفایی
ژانرعاشقانه
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رایگان رمان من همان سایه هیچم اثر مهرنوش صفایی

دانلود رمان من همان سایه هیچم اثر مهرنوش صفایی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم

آرامش از ابتدای شناخت خود به پسر عمه اش علاقه دارد البته یک عشق دو طرف که از همان کودکی با آنها قد کشیده است! ولی درست زمانی که باید به وصال هم برسند خانواده های آنها مانع و مخالف ازدواجشان شدند، حالا به در خواست مادر و پدر باید همسر مردی شود که ۱۸ سال از او بزرگتر است و …

خلاصه رمان من همان سایه هیچم

مامان که اصلا متوجه سر و ته حرفهای کژال نمیشد گفت:ببین کژال جان… از روز اول، مرتضی باهات طی کرده بود که مرخصی بی مرخصی! مگه بهت نگفت این بچه شرایطش طوری نیست که، … پریدم توی حرف مامان و گفتم: – مامان بذار بره…! حق با کژاله! مامان سردرگم به من نگاه کرد. سر چرخاندم سمت کژال و ادامه دادم: – امشب که شهرام رو دیدی، خودت بهش بگو که میخوای بری مرخصی! بگو مامانم سخت مریضه مجبورم برم و آقای سعادت هم بهم اجازه دادن! لبخند رضایت بخشی روی لبهای کژال نقش بست. مامان کلافه و عصبی گفت: – دیوونه شدی آرام؟ مگه نمیدونی این پنجشنبه، جمعه عروسی سامانه؟! ما هم که خونه نیستیم! اگه این مرتیکة نامرد قبول زحمت نکنه، میخوای چه خاکی توی سرت بریزی؟! شانه هایم را بی تفاوت بالا انداختم و گفتم:

بالاخره یه طوری میشه دیگه مامان! تا ابد که نمیتونم با اما و اگر زندگی کنم. بالاخره یه روز باید بزنم تو دل آتیش! و چه روزی بهتر از فردا؟! شما برای آتیش گرفتن یه ققنوس، روزی رو مناسبتر از روز عروسی عشقش سراغ داری؟! دهان مامان از حیرت باز مانده بود. باالخره بریده بریده گفت: – پس قصد خودآزاری و خودزنی داری؟! میخوای پنجول بکشی به دل تیکه پارة خودت و از روزگار انتقام بگیری؟! با حرص گفتم: – حالا هر چی؟! شاید هم اصلا اینطوری نشد! بالاخره سکه دو رو داره دیگه؟! یه وَر ش خط ه، یه ورش، شیر! مامان با لحنی که پر از غصه بود گفت: سکه آره… اما شوهر تو… نه!… شوهر تو که مرد نیست؛… آدم نیست! واسه همین ته داستان اتفاقات فردا، از همین حاال معلومه! سکة تو فقط یه رو داره، آرام! اون هم خطه! خط ه، جناب چرچیل!

به جای جواب، با حرص، شانه هایم را بالا انداختم. مامان سرش را از سمت صورت من چرخاند و خیره شد به دیوار سفید. حالا سکوت شده بود و کسی دیگر حرفی نمی زد. بالاخره کژال گفت: -خانوم چایی بیارم براتون؟ مامان به جای جواب نگاهش کرد و در حالیکه زل زده بود به چشمانش پرسید: – پس شما دوتا، از صبح تا شب کارتون شده، این! اینکه نقشه بکشین چه جوری قاپ این مرتیکة مریض رو بدزدین؟!… واقعا که هردوتون احمقین! کژال که حسابی جا خورده بود تته پته کنان گفت:

نه بــــــــــــه خدا خانوم، ما فقط… فکر میکنیم که چه جوری میشه محبت خانوم رو… !! مامان مهلت نداد کژال جمله اش را تمام کند. از روی راحتی بلند شد و مانتویش را از روی دستة راحتی برداشت و در حالیکه با قدمهایی پر از خشم و غصه به سمت در خروجی میرفت گفت: -ما که با دو مَن، ناز و افاده شدیم زن شوهرمون، بعد چند سال، کلفت و کنایهای نبود که نشنویم؛ وای به حال تو… وااااااای به حال تو که از همین اولش … از همین ماه اول عروسی، فکر اینی که چه جوری با هزار مَن دوز و کلک و نقشه و نیرنگ خودت رو آویزون این مرتیکه کنی! از من میشنوی زحمت بیخود نکش!… از قدیم هم گفتن، سالی که نکوست از بهارش پیداست! اول زندگیت که این باشه، وای به حال مابقیش! و در خانه را محکم به هم کوبید!

 

رمان من همان سایه هیچم 1
7.2 مگابایت
PDF
رمان من همان سایه هیچم 2
5.12 مگابایت
PDF
دسته بندی : رمان عاشقانه
نویسنده : مهرنوش صفایی
لینک کوتاه :
اگر برای دانلود مشکل دارید لطفا گزارش ارسال کنید تا در اسرع وقت لینک دانلود اصلاح شود.
گزارش مشکل دانلود از سایت
فقط کاربران سایت امکان ارسال گزارش را دارند
اگر شما نویسنده رمان من همان سایه هیچم هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

خرید رمان های فروشی

همراه ما در کانال تلگرام رمان بوک شوید!
هوادار ما در اینستاگرام رمان بوک باشید!

نقد و بررسی شما درباره رمان من همان سایه هیچم

لطفا پس از مطالعه رمان من همان سایه هیچم نظر خود را برای دیگر کاربران بنویسید.
از ارسال نظر به زبان انگلیسی یا نوشتن فینگلیش پرهیز کنید.
تمام نظرات توسط تیم مدیریت رمان بوک بررسی شده و پاسخ داده می‌شوند.
اشتراک در
اطلاع از
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مهرنوش
1 روز قبل

خوب ‌شروع کرد بد ادامه داد افتضاح تموم کرد. ارزش وقت و نت و چشم گذاشتن نداره

سایه
15 روز قبل

حقیقتا رمان عجیبی بود! غیر قابل پیش بینی به شدت خلاق و عاشقانه خالص… از اون مدل عشقا که هممون یه گوشه ای از قلبمون آرزو کردیم… اما اتفاقاتی که پیش اومدن باز بودن ذهن نویسنده رو نشون میداد خیلی ایده های جالبی داشت! شاید بیشتر از دو سه هزار تا رمان خونده باشم اما این رمان یه جور عجیبی بود… بهترین واژه ای که به ذهنم می‌رسه…

error: نمیشه متن رو انتخاب کنی
کانال تلگرام رمان بوک پیج اینستاگرام رمان بوک