رمان مرداب فریب
عنوان | رمان مرداب فریب |
نویسنده | کوثر شاهینی فر |
ژانر | عاشقانه، ارباب رعیتی |
تعداد صفحه | 1196 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان مرداب فریب اثر کوثر شاهینی فر به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
داستان عشق بین پریرُخ و سیاوش! عشق بین رعیت و خانزاده … و اما مهران زخم خورده ای که آتیش کینه اش چهرهی پری رخ رو میسوزونه و شب ازدواجش با سیاوش، عروس دیگه ای جای اون میشینه! پری رخی که شبونه فرار میکنه و دور میشه از سیاوش و عاشقانه هاش و سیاوشی که از بودن پری رخ خبر نداره …
خلاصه رمان مرداب فریب
چند روز میگذره… شاید چند هفته… نمیبینمش دیگه… عادت کردم به بی هوا ظاهر شدنش… بی هوا دیدنش… دلم میخواد باز بینمش و هر چقدرم به خودم تشر بزنم نمیتونم منکر این بشم که بهش فکر میکنم! روی بلوک سیمانی نزدیک به تئوری که شعله هاش پوست صورتم رو داغ کرده نشسته م! مامان تند و فرز خمیر رو بین دستاش تاب میده و خمیر پفکی و پهنی که برای نون نیست، شیرمال های شیرینی که فقط مامان تو روستا درست میکنه و حوصله ندارم ازش بپرسم چرا تا وقتی که میگه: یه ظرف چینی قشنگ بیار!
گوش میکنم، غر میزنم الان چه وقت شیرمال پختنه؟ ظرف رو سمتش میگیرم که نگهش میداره سه تیکه شیرمال های درست کردهش رو توی اون مرتب میذاره…. میگه: چشم روشنی نوهی خانه!… باید بهترین شیرمال ها رو براش کنار بذارم… جا میخورم… نوه خان؟… سیاوش زن و بچه داره؟! مامان باز میگه میگن مادرش دلش شیرینی میخواد !… به هر حال خان این همه زحمت کشه روستا بوده، ما هم باید به جایی جبران کنیم. تو هم برو اون لباس زر زری که خانوم جونت از تهران آورده بود تنت کن.. میخوام قرص ماه بشی!
خود به خود بغض میکنم! عقلم رو از دست دادم شاید. شاید نه، حتما! اولش میخوام بگم نمیرم… حتی با اخم های درهم به مامان پشت میکنم و میخوام محل ندم… اما… دستم روی دستگیره میمونه! خیلی زشته که دلم بخواد بینمش؟… معلوم که زشته، اون زن و بچه داره پری… عقب بر میگردم سمت مامان و میگم: میرم میام ميبرمش! دل میکندم از لبخند مامان، از نگاه معنی دارش من خرم… یه احمق… یه عوضی که می خوام برم و مرد یه نفر دیگه رو ببینم! فقط ببینمش… همین… اصلا شاید باورم شد به ناحق نگفتم که …
دسترسی به دانلود با خرید یا دریافت اشتراک ویژه امکان پذیر است
- انتشار : 24/09/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403