رمان راه سبز

عنوانرمان راه سبز
نویسندهمریم پیروند
ژانرعاشقانه
تعداد صفحه1534
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان راه سبز اثر مریم پیروند به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

شیوا دختری که برای درس خواندن از جنوب به تهران آمده و چند وقتی را مهمتن خانه‌ی عمه‌اش شده! عمه‌ای که با سن کم با مردی بزرگتر و پولدارتر از خودش ازدواج کرده که یک پسر بزرگ به نام (آرتا) هم دارد، آرتا و شیوا دشمن‌های خونی هستند اما تا زمانی که شیوا به خاطر گندی که می‌زند مجبور‌ می شود از آرتا کمک بگیرد …

خلاصه رمان راه سبز

روی تختم که نشستم بغضم شکست و اشک‌هام فرو ریختن… اصلا همین فردا وسایلم رو جمع می‌کنم از اینجا میرم موندم تا آرتا بخاطر جا و مکان و خورد و خوراکی که باهاشون می‌خورم خودم و خونواده‌م رو ذلیل و بدنام کنه؟ تو همون حالت با گریه دراز کشیدم و پاهام رو جنینوار تو شکمم جمع کردم… لابه لای حرف‌هاش یه سری چیزها بهم گفت که انگار داشت درون شیوای ساده‌ی ماه‌های پیش رو بیرون می‌کشید و تصویر واضحش رو نشونم می‌داد. یه جورایی حق با اونه… من بارها و بارها به زندگی عمه‌م غبطه خوردم.. از اینکه اونو تو این خونه‌ بزرگ با یه شوهر پولدار دیدم که برای هیچ کار و خریدی دغدغه‌ی پولی نداره بهم

فشار می‌اومد… تا وقتی خودم رو شناختم خونواده‌م وضع مالي متوسط در حد ضعیف داشتن و با این دوره و بحران‌های شدید اجتماعی، اوضاعمون هر سال بدتر از سال قبل میشد… تمام تابستون و بیکاریم، مجبور بودم تو آرایشگاه‌ها کار ناخن انجام بدم. این حرفه رو هم مدیون همین عمه‌م هستم که با پولی که تو حسابم می‌فرستاد تشویقم کرد برم ناخن کار بشم… چند ماهی با این کار خرج خودم رو در آوردم ولی حسرتِ یه زندگی مرفه شبیه زندگي عمه و بلند پروازی هام باعث شد هیچ وقت از کارم لذت نبرم و حتی ازش دلسرد بشم. وقتی اینجا هم اومدم سبک و سیاق زندگیش رو که دیدم کوه حسرت‌هام هر روز بلندتر می‌شدن.

عمه با عمو مرتضی دوست شد و شاید بقول آرتا اون کسی که به عمو مرتضی آویزون شد تا این ازدواج سر بگیره، عمه‌ی من بود… بینشون بیست سال فاصله‌ی سنی هست و این تفاوت کاملا مشهوده که عمه بیشتر به ثروت عمو مرتضی دل بسته تا به خودش‌. شاید منم با همین چیزها وسوسه شدم که با امید برخوردم و فکر می‌کردم می‌تونم مثل عمه اونو با وضع مالی خوبش برای خودم فاکتور بگیرم… اما حیف و صد حیف این تصور بلند و دور و آب گل آلودی که بهش نگاه می‌کردم فقط خودم رو توش غرق کرد. صبح تا از خواب بیدار شدم ساکم رو جمع کردم روی حرفم موندم نمی‌خوام سربار باشم و آرتا با اهانتهاش بیشتر از این …

دسترسی به دانلود با خرید یا دریافت اشتراک ویژه امکان پذیر است

دیدگاه کاربران درباره رمان راه سبز
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها