رمان ربه کا
عنوان | رمان ربه کا |
نویسنده | دافنه دوموریه |
ژانر | عاشقانه، خارجی |
تعداد صفحه | 512 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان ربه کا اثر دافنه دوموریه به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
داستان در باب زن جوان خدمتکاری است که با مردی ثروتمند آشنا میشود و مرد جوان به او پیشنهاد ازدواج میدهد، دختر جوان پس از مدتی زندگی پی میبرد مرد جوان، همسر زیبای خود را در یک حادثه از دست داده و سیر داستان پرده از این راز بر میدارد که زن جذاب و متوفی مرد جوان، زنی فاسد بوده و شبی که او منتظر بوده، ناگهان با شوهرش روبرو می شود و پس از دادن خبر دروغین آبستن بودنش به دست او کشته میشود و شوهرش آقای ماکسیمیلیان دووینتر جسدش را به همراه قایق شخصی اش در دریا غرق میکند …
خلاصه رمان ربه کا
خیلی مسرورم از اینکه شنیده ام انسان دوباره در زندگی خود طعم عشق حقیقی را نخواهد چشید، زیرا عشق در نفس خود یک بیماری و همچنین بار سنگینی است که شاعران درباره آن چیزها گفتهاند عشاق هیچ وقت احساس نشاط نمیکنند مخصوصا در روزهای بیست و یک سالگی این حالت بیشتر محسوس است، این روزها لبریز از بی حالتی ها و ترس های کوچک بدون اصل و مبدا است و در این حالات انسان چنان خورد و زود جریحه دار میشود که خود را در روزهای اول کودکی میبیند و امروز که سن آدمی به حد بلوغ
و تازگی میرسد گزارش های کوچک روزانه آدمی را بطور سطحی ناراحت میکند و زود هم فراموش میشوند اما در این لحظات پر تب و تاب یک کلام نا مناسب چه سنگینی را بر آدمی تحمیل میکند و چون حروف آتشین در قلب منعکس شده و آدمی را به دنیای ابدیت میبرد. یک دروغ مساوی سه بار بانک خروس است و یک دروغ مانند داغی است که بر دل میماند. مثلا اگر میس وانها پر از من بپرسد امروز صبح وقت خود را کجا گذراندی و هنوز است که او را میبینم با خشم و ناراحتی تمام به بالش تکیه کرده و
حالت بیماری را به خود گرفته در حالی که بیمار حقیقی نیست ولی مجبور است تا مدتی در بستر بماند در حالیکه من در پنهانی او به جائی رفتم که بار گناه خود را سنگین تر کنم. -به او خواهم گفت با پرفسور بازی تنیس کرده ام اما این دروغ هم به من سنگینی میکند زیرا به واقع میشود اگر معلم تنیس امروز بعد از ظهر به آپارتمان او بیابد و به او نگوید که من بر سر درس حاضر نشده ام؟ درست است من با پرفسور تنیس بازی نکرده ام و از روزی که حالش خوب شده هیچ بر سر درس حاضر نشده ام باید …
- انتشار : 01/10/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403
چند سال پیش این شاهکار هنری رو از خانم دافنه دو موریه خواندم