رمان روزای بارونی
دانلود رمان روزای بارونی (تروما) اثر هما پور اصفهانی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون ویرایش جدید با لینک مستقیم رایگان
قصه ۴ تا زوج را بیان میکند که در رمان های قبلی وجود داشتند، آرتان و ترسا، طناز و احسان، توسکا و آرشاویر، نیما و طرلان، همهی آن ها باهم دوست هستند و هر کدام مشکلات خاص زندگی خودشان را دارند موضوع بیشتر رو محور آرتان و ترساست، ترسا بیخبر به دفتر ارتان میرود در آنجا متوجه حضور یک دختر در کنار آرتان میشود، با عصبانیت برمیگردد که در راه تصادف میکند ...
خلاصه رمان روزای بارونی
آرشاویر لبخندی تقدیمش کرد و هردو وارد مطب دکتر شدن منشی با دیدنشون با احترام و هیجان ایستاد و سلام کرد. توسکا جوابش رو داد و گفت: نوبت گرفته بودم میتونم برم تو؟ منشی لبخند زد و گفت: بله خانوم مشرقی اسمتون رو یادداشت کردم اما باید چند دقیقه ای صبر کنین دو سه نفر جلوتون هستن. توسکا سرشو تکون داد و همراه آرشاویر روی صندلی های ناراحت سفید رنگ نشستن. آرشاویر آروم گفت: نمیشد پارتی بازی کنه؟ خوبه تا ما رو میبینه گل از گلش میشکفه ها. توسکا خندید و گفت: آرشاویر.
آرشاویر لبخندی زد و به پوستر نوزادی که به دیوار آویزون شده بود خیره شد اما همه حواس توسکا به خانومای بارداری بود که همراه همسراشون اونجا نشسته بودن و بدون استثنا داشتن با تعجب به توسکا و آرشاویر نگاه میکردن توسکا خنده اش گرفت اما جلوی خودش رو گرفت و بهشون لبخند زد. بالاخره یکیشون طاقت نیاورد و اومد جلو اینقدر سنگین بود که راه رفتنش شبیه پنگوئن شده بود. اما چقدر به نظر توسکا قشنگ بود با هن هن کنار توسکا نشست و بعد از سلام علیک ازش تقاضای امضا و عکس کرد که
توسکا هم با روی باز قبول کرد یکی از آقایون هم کنار آرشاویر نشسته بود و مشغول گپ زدن بودند بالاخره نوبتشون شد توسکا با نگرانی به آرشاویر نگاه کرد و از جا بلند شد آرشاویر هم بلند شد و با اطمینان دست توسکا رو که توی دستش بود فشرد. هر دو وارد مطب شدن و در رو پشت سرشون بستن. دکتر که خانوم مسنی بود با دیدنشون لبخند زد و گفت: به به خانوم مشرقی و آقای پارسیان عزیز و محبوب... حالتون چطوره؟ توسکا با لبخند تشکر کرد و گفت: ممنون خانوم دکتر بهتره بگین مزاحمای همیشگی... دکتر به ...



آخرش خوب تموم میشه؟؟
اینو نپسندیدم
تموم رمان هاتون عالین و خوندنی من خودم یه وقت هایی حس میکنم جای تک تک این شخصیت ها زندگی میکنم شما در زمینه نوشتن رمانهای عاشقانه و احتماعی عالی هستین با قدرت ادامه بدین و به حرفای بعصی ادما که از روی حسودیه توجه نکنین موفق باشین
واقعا همینطوره تمام داستان ها تخیلی و غیرواقعی
هما اصفهانی پور بهترینننن نویسنده ای ک ب عمر دیدم و همه ی رمان هاتم خوندم و فوق العاده ایییی
ر مان هاى خانم پور اصفهانى بينهايت بچه گانه هستن. واقعا كه نميدونم اين همه مهملات و جمله هاى كليشه اى را چطور در يه كتاب جا ميدن. اين گروه از رمان هاى فقط و فقط شايسته دخترهاى نوجوان هستن كه همه چى را عشق ميدونن. متاسفم ولى براى من اين خانم اصلا و ابدا شايسته لقب *نويسنده* نيستن. مطمينا خودشون يه دختر نابالغ هستنند.