رمان سمفونی
عنوان | رمان سمفونی |
نویسنده | عادله حسینی |
ژانر | عاشقانه |
تعداد صفحه | 1568 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |

دانلود رمان سمفونی اثر عادله حسینی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
نیایش عاشق موسیقی است و پدرش بخاطر اصول اعتقادی خودش به شدت با او مخالفت میکند، عموی جوان نیایش برای رسیدن به این علاقه به او کمک میکند، روزی به طور اتفاقی نیایش به خانه قدیمی همسایه مادربزرگش میرود با تصور اینکه آنجا کسی زندگی نمیکند، ولی با دیدن یک پیانو و سایه آمدن کسی فرار میکند و گوشی موبایلش را آنجا میگذارد …
خلاصه رمان سمفونی
سینی چای را روی میز چوبی قرار میدهم. روی کاناپهی رنگ و رو رفتهی کنار هادی مینشینم و از روی شانه به نحوهی خستگی در کردنش نگاه میکنیم. به اینکه از نبود مادر جون نهایت استفاده را برده و پاهایش را روی کاناپهی بغل قرار داده، به اینکه گردنش را در جستگی پشتی کاناپه قرار داده و از خستگی چشم بسته. -دیگه با بابات حرف نزدی؟ این سوال را با همان چشمان بسته و لحن خسته میپرسد. خم میشوم و استکانم را بر میدارم آنقدر نزدیک صورتم میگیرم که بخارش روی پوستم مینشیند: تو به اره دادن و تیشه گرفتن
ما میگی حرف زدن؟ چشم باز میکند و سرش را به سمتم میچرخاند: تو خیلی سخت میگیری نیایش یکم از موضعت بیا پایین. مکث میکند و جمله اش را اصلاح میکند: عملا از موضعت بیا پایین این همه اسرار تو و انکار همایون فقط داره فضای بینتونو متشنج میکنه. کمی از چایم را مزه می کنم و بعد واژهی متشنج را زمزمه میکنیم. هادی خودش را کمی به سمتم میکشد. انگار قصد دارد با این نزدیکی تاثیر کلامش را بیشتر کنند. -نیایش تو خوب میدونی که همایون سرسختی آقا جون نداره. میشه باهاش كنار اومد. یکم
سیاست و صبوری این مسئله رو حل میکنه. چرا داری با رفتارت گرهی کور به این مشکل میزنی؟ سوالی و با آرامش سر تکان میدهم: گرهی کور؟! تو توی رابطهی من و بابا طناب بی گره هم دیدی؟ هادی چی رو میخوای مادی نشون بدی این همه تفاوتو؟ فکر نمیکنی از سن گول زدن من گذشته؟ چند روز پیش خود تو اون شال ترکمنو به مناسبت تولدم خریدی. لازمه تکرار کنم بیست و یک سالمه؟ دست هادی روی دست آزادم مینشیند. -عزیز دل من این اختلافات خیلی عادیه، باور کن. -عادیه یا برای هممون عادی شده؟ لبخند میزنم …
- انتشار : 15/09/1402
- به روز رسانی : 01/12/1403