رمان سرزمین متروک
عنوان | رمان سرزمین متروک (جلد سوم مجموعه برج تاریک) |
نویسنده | استیون کینگ |
ژانر | ماجراجویی، فانتزی، علمی تخیلی، ترسناک، ادبیات داستانی |
تعداد صفحه | 534 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان سرزمین متروک (جلد سوم مجموعه برج تاریک) اثر استیون کینگ به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
در این داستان، رولاند، آخرین هفت تیرکش، بیشتر از هر زمان دیگری به برج تاریک رویاها و کابوس هایش نزدیک شده است. او از صحرایی نفرین شده در دنیای مهیب و ترسناکی می گذرد که به گونه ای، تصویری از دنیای ما انسان هاست. دو شخصیت با نام های ادی دین و سوسانا نیز رولاند را در این دنیا همراهی میکنند. خطرهای جدیدی رولاند و همراهان اندکش را در شهر ویرانه ی لود و سرزمین های متروک دور و اطراف تهدید میکنند. رولاند با پیشروی داستان، به تدریج درمییابد که چه کسی یا چه چیزی در پشت پرده، کنترل اتفاقات را به دست دارد. او مجبور است برای بقا با خیل عظیمی از دشمنان انسان و غیرانسان مقابله کند …
خلاصه رمان سرزمین متروک
هفت تیرکش داستان طولانیاش را از آخرین بخش آن آغاز کرد. ادی بخشهایی از این داستان را جسته گریخته شنیده بود با این حال او نیز مانند سوزانا مجذوب آن شده بود. رولند در مورد بازی منو ببین در رستوران شب، زنی به نام آنی و زخمی که بر پیشانی اش بود و نورت علف خوار و معتاد که مُرد و به شکلی باورنکردنی و عجیب توسط مرد سیاه پوش زنده شد… حرف زد. از سیلویا پیتستون راهبه و آخرین کشتار جمعی که در آن، رولند هفت تیرکش، تمام زنان و مردان کودکان شهر را کشت، گفت. ادی با صدایی لرزان گفت: خدای من حالا میفهمم چرا انقدر تعداد
گلوله هات کم بود. سوزانا به میان حرفش پرید: ساکت شو بذار حرفشو بزنه! رولند در ادامه تعریف کرد که چطور پیش از ورود به صحرا، شبی را در آخرین کلبه گذراند و با جوان ژولیدهای که موهای قرمزش تا کمرش میرسید آشنا شد گفت که چطور قاطرش مرد و پرنده خانگی مرد، زلتان چشمانش قاطرش را خورد. از روزهای طولانی و شبهای کوتاه صحرا گفت و اینکه چطور خاکستر سرد آتش والتر را دنبال کرد و سرانجام تشنه و محتضر به ایستگاه فرعی قطار رسید. اونجا خالی از سکنه بود فکر کنم همون زمانی که خرس غول پیکرو ساختن تمام آدمای اونجا پا به فرار گذاشتن.
تمام این اتفاقات افتاد…. حالا میخوام داستان دیگه ای براتون تعریف کنم. سوزانا پرسید: داستانی که واقعیت نداره اما باید واقعیت پیدا کنه؟ رولند سرش را به نشانهی تأیید تکان داد و گفت: در این داستان ساختگی هفت تیر کشی به نام رولند در ایستگاه فرعی قطار با پسری به نام جیک آشنا میشه پسر از دنیای شما از شهر نیویورک شما به اونجا اومده بود و به زمانی بین ۱۹۸۷ ادی دین و ۱۹۶۲ ادنا هلمز تعلق داشت. ادی مشتاقانه به جلو خم شد: تو این داستان» دری هم وجود داره؟ دری که روش نوشته شده باشه پسر یا چیزی شبیه به این؟ رولند سرش را تکان داد …
- انتشار : 01/06/1404
- به روز رسانی : 01/06/1404