رمان تا انتهای راه

دانلود رمان تا انتهای راه اثر فروزان ۷۰ به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

فرهاد و سارا هر دو دانشجوی روانشناسی مشهد هستند که از اولین روز دانشگاه تابه الان باهم کل کل دارند، اما طی اتفاقاتی رابطه آن‌ها به کل عوض می‌شود و رنگ و بوی عشق می‌گیرد اما حقایقی بعد از علاقه‌شان روشن می‌شود که …

خلاصه رمان تا انتهای راه

همراه مریم به سمت برد رفتیم ظاهرا یکی از اساتید نمره امتحان کلاسی رو که چند وقت پیش ازمون گرفته بود رو به برد زده بود. آخ که چقدر از این کارا متنفر بودم… همه بچه‌ها مقابل برد ایستاده بودن. خیلی‌ها نسبت به نمرشون اعتراض داشتن خودمو جلو کشیدم و نمرمو دیدم. لبخندی روی لبم نشست از بچه‌ها فاصله گرفتم که با صدای فرهاد که کنار علی ایستاده بود به عقب برگشتم با خنده گفت: آخخخخی… نمر تو دیدی؟ اشکالی نداره حالا… امتحانات بعدی تنبلیتو جبران کن… یه وقت گریه نکنیاااا. هه پسره … فکر کرده من نمره بد گرفتم… جلوش ایستادم… کمی به سمتش خم شدم و با پوزخند گفتم: بهتره حرف دهنتو بفهمی… در ضمن مثه اینکه باید برید چشم

پزشکی چون نمره بنده کامله کامله اون سارایی که شما دیدید شایستش نه شادمهر… عینک بدم خدمتتون!!! بعد نگاهی به چشمای متعجبش اندختم و ازش دور شدم. هنوز از سالن خارج نشده بودم که دیدم فرهاد به سمت برد رفته و همونطور که دستش رو به پیشونیش می‌کوبید و به برد نگاه می‌کرد با عصبانیت یه چیزی رو به علی می‌گفت که مطمئنا راجب من بود… خوشم اومد که حالش اساسی گرفته شد… هر چقدر می‌خوام کاری به کارش نداشته باشم خودش نمی‌ذاره. سر کلاس استاد صادقی بودیم. از بین اساتید صادقی رو خیلی دوست داشتم اونم به این دلیل که همیشه سر کلاساش بحث آزاد داشتیم کلاسش هیچوقت خسته کننده نبود… اون روزم همینطور بود. نیم

ساعت آخر کلاس رو به بحث اون روز اختصاص داد و از همه خواست که نظرشون رو راجب تفاوت بین زن‌ها و مردها بیان کنن. احمد مرادی اولین نفری بود که بحث رو شروع کرد: زن‌ها خودشون رو برتر از مردها می‌دونن و برعکس… اما حقیقت امر اینطور نیست. از نظر من هر دو جنس از همه نظر با هم برابرن. مهتاب گفت: احساسات خانوم‌ها خیلی زودتر از آقایون تحریک میشه و این می‌تونه یه جور سواستفاده ازشون باشه… چیزی که توی این دوره داریم مشاهده می‌کنیم. امیر کاشانی یکی دیگه از بچه‌ها هم نظرشو گفت: اما خانوم‌ها واقعا موجودات ضعیفی هستن و ضعف هم ناشی از همین احساسات قویشونه. فرهاد هم دنباله حرف امیر گفت: همه می‌دونن که خانوم‌ها …