رمان توافق

عنوانرمان توافق
نویسندهال کندی
ژانرعاشقانه
تعداد صفحه743
ملیتخارجی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان توافق اثر ال کندی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

هنا ولز دختری با اعتماد بنفس زیاده، اما تو یه مورد هیچ اعتماد بنفسی نداره!! اونم تو رابطه برقرار کردن با پسراست، که تا الان براش اهمیت نداشت نه تا وقتی که بازیکن تیم فوتبال رو می‌بینه!! هنا هرکاری می‌کنه تا توجه پسر جذاب رو جلب کنه، حتی اگه مجبور باشه با پسر از خودراضی دانشگاه معامله کنه… گرت گراهام کاپیتان تیم هاکی کالجه که یه عالمه دختر تو کالج کشت و مردشه و تنها هدفش تو زندگی بعد از فارغ التحصیلی از کالج اینه که بازیکن حرفه ای هاکی بشه…. اما نمره پایینش تو یه درس داره اونو از هدفش دور می‌کنه…. هنا تنها دانشجویی که نمره خوبی گرفته، گرت سعی می‌کنه توجه هنا رو جلب کنه تا بهش درس بده اما هنا به هیچ وجه گول کاپیتان هاکی رو نمی‌خوره، تا وقتی که گرت یه پیشنهاد وسوسه انگیز بهش میده …

خلاصه قسمتی از رمان توافق

“هنا” دانشگاه برایر فقط پنج مایل دورتر از شهر هستینگز در ماساچوست فاصله داره، این شهر شامل یک خیابون خیلی بزرگ می‌شه که تعداد زیادی رستوران و مغازه در اون وجود داره. من آدم خوش شانسی بودم که تونستم تو این شهر کوچک کار پیدا کنم. هر روز به‌ خاطر این موضوع سپاسگزارم. خیلی از دانشجوها مجبور هستن به خاطر کار حدود یک ساعت تا بوستون رانندگی کنن. من با اتوبوس بعد از ده دقیقه و با ماشین شخصی بعد از پنج دقیقه به دلا می‌رسم. جایی که از سال اول در اون پیش خدمت هستم. امشب خوشبختانه تا اونجا رانندگی می‌کنم. من با تریسی که هم خوابگاهیم هست توافق کردیم که هرموقع ماشینش رو نیاز نداره

من از اون استفاده کنم و در عوض موقع برگشت باک ماشینش رو پر کنم. معامله‌ی خوبیه مخصوصا تو زمستون که کل شهر رو برف می‌پوشونه. من کارم رو خیلی دوس ندارم اما ازش متنفر نیستم. حقوق خوبی دارم و نزدیک دانشگاه کار می‌کنم، نمی‌تونم در موردش دروغ بزنم. امشب ولی من حق رو دارم، نیم ساعت قبل اینکه شیفتم تموم شه متوجه می‌شم گرت گراهام پشت یکی از میزها نشسته. جدا این پسر تا حالا بیخیال چیزی شده؟ هیچ علاقه‌ای ندارم تا سفارشش رو بگیرم اما انتخاب دیگه‌ای هم ندارم. لیسا، پیش خدمت دیگه درحال سفارش گرفتن از میز دیگه است و رئیسم دلا پشت پیشخون در حال گذاشتن ظرف‌‌های غذای سه تا

دختر سال اولی است‌. بوتم رو محکم و سخت می‌ کنم و به سمت گرت میرم و ناراحتیم رو وقتی به چشم‌های طوسیش نگاه می‌کنم، نشون می دم. اون دستی به موهای تیرش می‌کشه و نیشخندی می‌زنه. گرت: هی هنا خوبه که تو رو اینجا می‌بینم. من: آره خیلی خوبه! منو رو جلوش می‌ذارم. -چی می‌تونم برات بیارم؟ گرت: یه معلم. -متاسفم اون تو منو نیست. بهش لبخند شیرینی می‌زنم: ما پای‌ های خوشمزه‌ای سرو می‌کنیم. گرت: می‌دونی من دیشب چیکار کردم؟ من: با پیامات مزاحم من شدی. اون چشم‌هاش رو می‌چرخونه قبل از اون. سعی می‌کنم نشون بدم که دارم فکر می‌کنم. -اوووم تو با یه چیر. لیدر (سردسته تشویق کننده‌ها که می‌رقصن) …

دانلود رمان توافق
نامشخص
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان توافق
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها