رمان یک شب و دیگر هیچ

دانلود رمان یک شب و دیگر هیچ اثر زهرا دلگرمی (باران) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

تداعی و میثاق در یک قرار عاشقانه دستیگر می‌شوند، با مخالفت شدید خانواده‌ی تداعی با میثاق، قرار بر این می‌شود که تداعی با کوروش پسر عموی خود ازدواج کند کسی که ۱۸ از او بزرگتر است و هیچوقت به فکر تداعی هم نمی‌رسد که کوروش همسرش شود اما …

خلاصه رمان یک شب و دیگر هیچ

نگاه سردش را به قامت بلند و چهرهی جذاب پسر عمویش دوخت. پیراهن اسپرت طوسی با شلوار دودی خوش دوختی که به تن داشت، همخوانی دلنشینی ایجاد کرده بود. جوری که رنگ بینهایت زیبای چشم‌های تیله‌ای اش طوسی تر از همیشه بود و با درخششی جادویی، هر دلی را به تپش وا می‌داشت. موهای خوش حالت و تیره اش به زیبایی آراسته شده و چهره‌ی جذاب و اصلاح شده اش نشان از وسواس مردانه اش برای ظاهری کامل تر و در عین حال جذاب تر می‌داد با نگاهی نافذ و تاثیرگذار، انگار روی تک تک سلول های هوا نیز تسلط داشت که با دیدنش از نفس افتاده بودند! هر

چه بود عطر حضور بی‌نظیر و انکار نشدنی اش بود و بس! مرد موفقی که همه چیز را یکجا داشت؛ جذابیت، موفقیت، موقعیت اجتماعی بسیار عالی، ثروت و احترام. انگار هر چیزی که برای عزیز بودن و دوست داشته شدن لازم بود در وجود او خلاصه میشد مرد موفق و جذابی که آرزوی هر دختری بود. هر دختری به جز او! حالا کوروش آنجا بود. کسی که با انتخاب او قهرمان شده بود! قهرمانی که تداعی دوستش نداشت و حتی دلیلی برای تصمیم ناگهانی او پیدا نمی‌کرد. با صدای او که در حال دیدن طراحی نیمه کاره‌ی روی میز تحریرش بود؛ دست از افکارش کشید. -نمی‌دونستم سیاه قلم

کار می‌کنی. نفس عمیقی کشید تا آرامشش را حفظ کند و به گفته‌ پدر، تنها بلیط شانسش را از دست ندهد. گونه‌اش هنوز از جای درد سیلی مسعود میسوخت وقتی در کمال وقاحت گفته بود جنازه اش را هم روی شانه‌های کوروش نخواهد گذاشت، طعم اولین سیلی تلخ زندگی اش را چشیده بود. -نگفتی از کی نقاشی کار می‌کنی؟ غافلگیر شدم خیلی زیباست. با لحن سردی جواب داد: خیلی چیزا هست که شما از من نمی‌دونید. چه خوب با این حساب گفتنی های زیادی برای تعریف کردن داری. در برابر نگاه عصبانی تداعی، لبخند عمیقی زد و با لحنی خاص اضافه کرد: البته برای شناخت بیشتر …