رمان تب دلهره کوثر شاهینی فر
عنوان | رمان تب دلهره |
نویسنده | کوثر شاهینی فر |
ژانر | عاشقانه، اجتماعی |
تعداد صفحه | 998 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | سایت رمان بوک |
لینک دانلود رمان تب دلهره از کوثر شاهینی فر به صورت فایل PDF (پی دی اف) قابل اجرا در موبایل (اندروید و آیفون) و لپ تاب (pc) با لینک مستقیم بدون کات رایگان
داستان، در مورد دختری به نام یاس هست که با بی بی و دو پسراش زندگی می کند که آن را برادرش می داند، برادر بزرگتر در کار پخش مواد هست که بر سر همین موضوع بی سکته می کند و فلج می شود، حالا همه بار زندگی بر دوش یاس افتاده، از آنطرف برادر یاس در رد و بدل کردن یک محموله که برای کسی به نام شاهرخ بوده، خراب کاری می کند و شاهرخ یاس را مورد اذیت و آزار قرار می دهد …
خلاصه رمان تب دلهره
کلید رو توی قفل چرخوندم و وارد شدم. لبخند زدم از ديدن باغچه ی کوچکی که مامان هر صبح اونارو آب می داد و شعر می خوند و من حسادت می کردم حتی به گلايی که چشمای مامانو پر کرده بودن. من حسود بودم… من راضی به تقسیم دوست داشته هام با ديگران نبودم! حتی اگر گل باشه و اگر آدم می بود که ديگه هیچ! در رو بستم و از همون بدو ورود سعی کردم خودم باشم! سعی کردم دختری نجیب باشم و باوقار… سعی کردم دختری از جنس آرزوهای
بی بی باشم. طرح لبخندی که واقعی بود، روی لبام جون گرفت و به سمت در ورودی ساختمون نه چندان قديمی رفتم و با نوک پنجه ی پای راستم پاشنه ی کفش پای چپم رو کشیدم و برعکس… همزمان گفتم: سلاااام خانومه خونه… کوشی؟ هنوزم انتظار داشتم مثل همیشه به استقبالم بیاد و هزار الله واکبر بگه بابت اين همه قشنگی که خدا هديه داده بود به من و من همیشه شاکی بودم که کاش زيبايی نبود…. ولی مامان سالم بود… پیمان خوب بود… پول بود…
درد نبود… دست فروشی نبود… عشق بود… لبخند بود… خوشبختی بود… اما!!!! جلو رفتم و تخت بی بی گوشه ی اتاقه نه خیلی بزرگ اين خونه ی گلنگی بدجور به منی که تا چند دقیقه ی پیش رويای به استقبال اومدنش تا پشت پلکم اومده بود دهن کجی می کرد. سلام عشقولم، خوبی مامانی؟ لبخند زد: سلام به روی ماهت مامان جان. خدا قوت . خسته نباشی! من فدای خودت و خسته نباشی گفتنت. چه خبر مامانم؟ از گوشه خونه از صبح تا شب چه خبری میخوای؟
این مطلب صرفا جهت معرفی و به زودی نقد می باشد
- انتشار : 07/12/1400
- به روز رسانی : 20/09/1403