کتاب کافه پاریس
کتاب کافه پاریس کتاب کافه پاریس

کتاب کافه پاریس

دانلود با لینک مستقیم 0 0
دانلود با لینک مستقیم
عنوان
کتاب کافه پاریس 
نویسنده
جمع نویسندگان یزرگ
ژانر
کلاسیک
ملیت
خارجی
ویراستار
رمان بوک
تعداد صفحه
453 صفحه
اگر نویسنده یا مالک 'کتاب کافه پاریس' هستید و درخواست حذف این اثر را دارید درخواست حذف اثر

دانلود کتاب کافه پاریس | مجموعۀ جاودانۀ داستان‌های کوتاه نویسندگان بزرگ جهان

عنوان اثر: کافه پاریس

پدیدآورنده: گروهی از نویسندگان مطرح جهان

زبان نگارش: فارسی

سال انتشار: ۱۴۰۴

تعداد صفحات: ۴۵۳

کتاب کافه پاریس؛ گنجینه‌ای بی‌نظیر از ادبیات داستانی

کتاب کافه پاریس یکی از استثنایی‌ترین مجموعه‌های داستانی جهان محسوب می‌شود که با هجده روایت بدیع از برجسته‌ترین نویسندگان عالم، مخاطبان را به سفری به یادماندنی در دنیای ادبیات می‌برد. این اثر شگرف شامل برترین داستان‌های کوتاه اساتیدی چون فئودور داستایوفسکی، لئون تولستوی، آنتوان چخوف، ویرجینیا وولف، خولیو کورتاسار، آلیس مونرو، ژان پل سارتر، اورهان پاموک، میلان کوندرا و دیگر بزرگان ادبیات جهان است.

خلاصه‌ای شگفت‌انگیز از کتاب کافه پاریس

در شب تاریک سپتامبر، آندره - پسر شش‌سالۀ دکتر کریلف - در پی ابتلا به دیفتری جان می‌سپارد. درست در لحظه‌ای که همسر دکتر از فرط اندوه بر زمین می‌غلتد و ناامیدی بر چهره‌اش نقش می‌بندد، زنگ در به صدا درمی‌آید.

همۀ خدمتکاران به دلیل شیوع بیماری واگیردار آن روز مرخصی گرفته بودند. دکتر کریلف با جلیقه‌ای باز و لباس‌های نامرتب، بدون آنکه دستان آغشته به محلول ضدعفونی را تمیز کند، به استقبال مهمان ناخوانده می‌شتابد.

ورودی خانه تاریک بود و تنها در پرتو نور ضعیف چراغ، هیبتی متوسط با شال گردنی سپید قابل تشخیص بود. چهرۀ مرد به حدی رنگ پریده بود که گویی نوری سپید در تاریکی می‌درخشید.

تازه‌وارد با اضطراب پرسید: «دکتر اینجاست؟»

کریلف پاسخ داد: «من خودم دکترم. چه کمکی از دستم برمی‌آید؟»

مرد با لهجه‌ای لرزان ادامه داد: «چه خوشبخت‌ام که شما را می‌بینم! آبوگین هستم. تابستان گذشته در محفل ادبی گنوچف شرفیاب حضورتان شده بودم. التماس دارم همراه من بیایید. همسرم در وضعیت بحرانی به سر می‌برد و هر ثانیه برایش جان‌فرساست!»

از حرکت‌های سریع و ناآرامش پید بود که اضطرابی عمیق بر وجودش چنگ انداخته است. با نفس‌های بریده حرف می‌زد و کلماتش مانند کودکی بود که از هیولایی نامرئی گریخته باشد. این ترس کودکانه در کلامش موج می‌زد و او را به گفتن واژه‌های اضافی و بی‌ربط وا می‌داشت.

دیدگاه کاربران

اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
صادق هدایت