 
 
رمان دچار باید بود نویسنده مهسا نجف زاده
دانلود رمان دچار باید بود نوشته نویسنده مهسا نجف زاده pdf بدون سانسور
عنوان اثر: دچار باید بود
پدید آورنده: مهسا نجف زاده
زبان نگارش: فارسی
سال نخستین انتشار: آبان 1404
شمارگان صفحات : 300
معرفی رمان دچار باید بود
در کتاب دچار باید بود، داستان عاشقانه و تکان دهندهی دختری را به تصویر میکشد که به پسری جذاب با چشمانی طوسی رنگ دلباخته است.
خلاصه رمان دچار باید بود
کتونیام از آب پر شده، توی گوشم میگی "رفتنی در کار نیست تا ابد اینجا میمونی" گیج و سردرگم نگاهت میکنم به مردی که چشمایی شبیه چشمای بابا داره همونقدر درشت و طوسی اما بدون اون محبت عمیقی که ته چشمای بابا بود و دستایی که به بزرگی دستای باباست اما بدون اون گرما بدون اون نوازشها قرنها طول کشید تا بفهمم تا یاد بگیرم اینها کافی نیست شبیه بودن چشمها و دستها...
به تو نگاه میکنم به طوسیهای درخشان چشمات تو میخندی چشمات همیشه و همهجا پر از خنده است دقیقا یادم نیست امروز هم چشمات میخندید یا نه...
برعکس انتظارت دستام نمیلرزید اونقدر سریع و مصمم امضاء کردم که به دستام خیره شده بودی میدونم با خودت فکر کردی حتما دیوونه شده الآن باید گریه میکرد دستاش میلرزید و پر از عشق و ناامیدی و ترس از دست دادنم بهم خیره میشد متاسفم که محاسباتتو بهم ریختم... .
اما با تمام اینها حتی کتونیامم ندیدی اخرین باری که کتونی بوشیده بودم، ماهرخ از یه ارتفاعی که هیچ وقت معلوم نشد کجاست و چقدره افتاده بود و من تمام شهرو با اون همه درد دویده بودم بیخیال تمام استراحت مطلقهای دکتر نمیفهمیدم چطور ماهرخ از یه جایی که معلوم نیست کجاست افتاده ولی من نیفتادم ماهرخ تمام 4 ماه عمرشو میون هر دم و باز دم من بود لابه لای تک تک گلبولهای قرمز خونم با من نفس کشیده بود با من راه رفته بود خندیده بود گریه کرده بود، غذا خورده بود با هر آهم آه کشیده بود. درد کشیده بودیم با هم در آغوش هم حسرت آغوشهایی را کشیده بودیم، که باید میبودن ولی نبودن و حالا مرده بود و من چطور قرار بود بعد از ماهرخ تنها راه برم بخندم گریه کنم غذا بوخورم آه بکشم حسرت بخورم و حتی درد بکشم... .
 
 
 



دیدگاه کاربران