گیسوی پاییز
-
رمان عاشقانه
رمان آدم و حوا گیسوی پاییز
در غم هجر روی تو ، رفته ز کف قرار دل ، گر ننماییم تو رخ ، وای به حال زار دل ، نیست شبی که تا سحر ، خون نفشانم از بصر ، زآن که غم فراق تو ، کرده تمام کار دل، آمده ام که سر نهم ،…
بیشتر بخوانید » -
رمان عاشقانه
دانلود رمان برزخ اما…
داستان از زمانی که امیرمهدی تصادف می کنه شروع میشه ، تویی که از شگرف ترین آسمانها عروج کردی تا بودنت رو ارزونی تنهاییم کنی ،تویی که من رو از تاریک ترین ژرفای این دریای همیشه طوفانی تا حقیقت شیرین نور و گرما بالا آوردی و زورق سرگردانی م رو…
بیشتر بخوانید » -
رمان عاشقانه
دانلود رمان ثانیه های عاشقی
ظاهرا همه می گویند مجنون شده ام ، اما اهمیتی ندارد ، مردم همیشه حرف می زنند ، مهم این است که من غرق عشق تو شدم ، دوست داشتن چیز عجیبی نیست ، همین که وجودت آرامش بخش وجودم می شود ، همین که با یادت بر لبم لبخند…
بیشتر بخوانید »