رمان کرانه های آسمان
رمان کرانه های آسمان رمان کرانه های آسمان

رمان کرانه های آسمان

دانلود با لینک مستقیم 10 4
دانلود با لینک مستقیم
عنوان
رمان کرانه های آسمان
نویسنده
مریم عباسقلی
ژانر
عاشقانه
ملیت
ایرانی
ویراستار
رمان بوک
تعداد صفحه
3313 صفحه
اگر نویسنده یا مالک 'رمان کرانه های آسمان' هستید و درخواست حذف این اثر را دارید درخواست حذف اثر

دانلود رمان کرانه های آسمان نوشته نویسنده مریم عباسقلی pdf بدون سانسور

عنوان اثر: کرانه های آسمان

پدید آورنده: مریم عباسقلی

زبان نگارش: فارسی

سال نخستین انتشار: مهر 1404

شمارگان صفحات : 3313

معرفی رمان کرانه های آسمان

- خدا مرگم بده، این کیه تو بغلت پسره بی شرم؟
با جیغ مامان از روی تخت و در آغوش دختری که اسمش را هم به یاد نمی‌آورم روی زمین می‌افتم.
مامان پشتش را به در کرده و جیغ می‌کشد

خلاصه رمان کرانه های آسمان

الهی بی مادر بشی امیرحسین! الهی خدا منو مرگ بده از دستت پدرسگ! برو یه چیزی بپوش. دخترهی بیشرف به وضع پیش آمده با صدای بلند می خندد. چشم غره می روم که دهانش را ببندد تا مامان را سکته نداده! مامان جیغ می کشد: - بگم ذلیل شی؟ عاقت کنم؟ چی بگم بهت بی آبرو؟ جیغ بلند دیگری می کشد و مطمئنم بطری شراب روی میز را دیده: - ای خدا! من کجای زندگی پا کج گذاشتم که بچه ام دهن به نجسی می زنه؟ چرا این بیشرف انقدر خره؟ سه تا پسر بزرگ کردم یه پارچه آقا، این چهارمی چه عنی بود دیگه نصیبم شد؟

تنم برهنه است. دختره را دیشب در مهمانی دیدم. تند تند لباس هایش را می پوشد. چشمکی حواله ام می کند و با صدایی که می دانم به  گوش مادر می رسد می گوید: - گوشیتو بده شمارمو سیو کنم. ملحفه را به پایین تنه ی برهنه ام پیچیده ام. کاندوم های استفاده شده را در نایلون می اندازم و سمتش می گیرم: - چون نیشتو جلوی ننم باز کردی، میبری سر راهت اینا رو می ندازی سطل آشغال سلیطه خانوم. پشت چشمی نازک می کند و صدایش را پایین می آورد. به پایین تنهام اشاره می کند .

اوف بابا! به اون جلال و جبروتت نمی‌اومد بچه‌ننه باشی! مامانیت چرا کلید خونتو داره جوجو؟ شَرتَم را از روی زمین چنگ می‌زنم: زرت و پرت نکن دیگه، شماره‌تَم که سیو کردی، بیا برو." روی پنجه می‌ایستد. بلعیدن لب‌هایم توسط لب‌هایش، همزمان می‌شود با چرخیدن مامان! هر دو لب بالا و پایینم را عملاً مثل جاروبرقی داخل کشیده و من چشم در چشم مامان، شانه بالا می‌اندازم که یعنی "به من چه؟! اما دمپایی که سمتم پرتاب می‌شود، لب‌های مفلوکم را نجات می‌دهم. جا خالی می‌دهم و صدای بلند و وحشتناک دختر: آخ!، باعث می‌شود سر بالا بگیرم.

دماغ تازه عمل کرده‌اش هنوز چسب دارد و دمپایی مامان، درست رویش فرود آمده. دختره‌ی زبان‌نفهم جیغ می‌زند: وای دماغم! وای مامان مردم! وای لعنت بهتون! و همزمان طوری عضو خصوصی بدنم را در دست گرفته و فشار می‌دهد که ناله‌ام به هوا می‌رود: "بابات بسوزه دختر! ترکید! دیگه بچه‌م نمی‌شه!

باکس دانلود

دسترسی به دانلود فقط برای خریداران امکان پذیر است

خرید تکی و دانلود 35,000 تومان

دیدگاه کاربران

اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
صادق هدایت