کتاب روح
دانلود کتاب روح نوشته نویسنده گی دو موپاسان pdf بدون سانسور
عنوان اثر: روح
پدید آورنده: گی دو موپاسان
زبان نگارش: فارسی
سال نخستین انتشار: مهر 1404
شمارگان صفحات : 166
معرفی کتاب روح
کتاب «روح» مجموعه ای از داستان های کوتاه نوشته «گی دو موپاسان» است که نخستین بار در سال 1883 چاپ شد. «گی دو موپاسان» نویسنده فرانسوی قرن نوزدهمی و یکی از شاگردان «گوستاو فلوبر» بود. داستان های «موپاسان» به خاطر سبک موجز و بی حاشیه خود شناخته شده هستند. او همچنین با داستان های خود بر سایر نویسندگان برجسته از جمله «سامرست موآم» و «او. هنری» تأثیر گذاشت. بسیاری از داستان های این نویسنده در خلال جنگ فرانسه و پروس در دهه 1870 رقم می خورند و به توصیف بیهودگی جنگ و تأثیرات مخرب آن بر شهروندان بی گناه می پردازند.
خلاصه کتاب روح
«قطار با آخرین سرعت در تاریکیها پیش میرفت. مقابل پیرمردی که از پنجرهٔ قطار بیرون را تماشا می کرد، نشسته بودم. بوی مایع ضدعفونی کننده در قطار پاریس - لوین - مارسی که بیشک از مارسی میآمد، پیچیده بود. شبی تاریک، سنگین و سوزان بود و ستارهای در آسمان دیده نمیشد. بخار قطار هوایی گرم، رخوتانگیز، طاقتفرسا و خفهکننده را به چهرههایمان میکوبید. ما که سه ساعت پیش از پاریس حرکت کرده بودیم و به طرف مرکز فرانسه میرفتیم، موفق به دیدن هیچیک از شهرهای سرراه نشدیم. ناگهان متوجه دو نفر شدیم که در جنگل دور آتشی بزرگ ایستاده بودند، همچون ظهوری جادویی آن منظره ثانیهای طول نکشید. بهنظر میآمد دو موجود بیچاره با لباسهای ژنده و چهرههایی سرخ از آتش و پوشیده از ریش به ما خیره شدهاند. منظرهٔ درختان سبز فروزان، تنهٔ سرخشان که ناشی از انعکاس آتش بود و شاخ و برگهایی که نور آتش از لابهلایشان عبور و در آنها نفوذ کرده بود، از مقابل چشمان ما گذشت.
ناگهان همهچیز در تاریکی فرو رفت. به راستی که دچار خیال باطلی شده بودیم. آن ولگردان در آن جنگل چه میکردند؟ چرا در چنین شب دمکردهای آتش برپا کرده بودند؟ همسایهام به ساعتش اشاره کرد و گفت: «درست نیمهشب است، قربان و ما شاهد ماجرایی غریب بودیم.» با او موافق بودم. آنگاه در این مورد با هم حرف زدیم و سعی کردیم بفهمیم چه کسانی بودند. گناهکارانی که علائم جرمشان را میسوزاندند یا جادوگرانی مشغول تهیهٔ معجون؟ چنین شبی، آن هم در تابستان کسی برای تهیهٔ سوپ در جنگل آتش روشن نمیکند. پس آنها سرگرم چه کاری بودند؟ نتوانستیم دلیل قانع کننده پیدا کنیم. همسفرم شروع به صحبت کرد. مرد پیری بود که نمیدانستم چه کاره است. بیشک با شخصیت و تحصیل کرده بود، اما با حواسی کمی مختل. با اینحال، در این جهانی که باید اغلب منطق را دیوانگی و دیوانگی را نوعی نبوغ به حساب آوریم، واقعاً قادر به تشخیص انسانهای عادی از دیوانه هستیم؟»



دیدگاه کاربران