رمان عشق حقیقی و دردسرهای بعدی
دانلود رمان عشق حقیقی و دردسرهای بعدی نوشته نویسنده ریچل گیبیون pdf بدون سانسور
عنوان اثر: عشق حقیقی و دردسرهای بعدی
پدید آورنده: ریچل گیبیون
زبان نگارش: فارسی
سال نخستین انتشار: مرداد 1404
شمارگان صفحات : 348
معرفی کتاب عشق حقیقی و دردسرهای بعدی
داستان درباره فیث رقاصه سابق و مالک فعلی تیم هاکی روی یخ است. او قصد اثبات خود و دور شدن از گذشته شرم آور خود را دارد. در این گیر و دار بین تای ساواج کاپیتان مغرور که جز پیروزی در مسابقات هدف دیگری ندارد و فیث مالک تیم علاقه ای شکل می گیرد که می تواند آینده کاری هر دو را به خطر اندازد.
خلاصه رمان عشق حقیقی و دردسرهای بعدی
شب قبل از تشییع جنازه ویرژیل، طوفانی شدید همه جا را فرا گرفت. اما صبح روز بعد، ابرهای خاکستری کنار رفتند و به جای آن، منظرهای از خلیج الیوت و افق دیدنی مرکز شهر سیاتل به نمایش گذاشته شد. نور خورشید از محوطه عمارت آقای دافی و از میان پنجرههای مرتفع عبور میکرد. در میان کسانی که آن روز در مراسم آقای دافی شرکت داشتند، عدهای تعجب میکردند آیا او در بهشت است که آب و هوای نامساعد و ماه آوریل را کنترل میکند. آنان فکر میکردند آقای دافی ظاهراً به خوبی توانسته با همسر جوانش کنار بیاید. اما اغلب آنها هم فکر میکردند همسر جوانش با پول زیاد و تیم هاکی که به ارث برده، قرار است چه کار کند.
صدای کفشهای کاپیتان تیم که روی کفپوش چوبی راهروی ورودی حرکت میکرد، در میان صداهایی که از اتاق پذیرایی شنیده میشد، محو گردید. او درباره بیوه آقای دافی احساس بدی داشت. آن قدر در پشت گردنش احساس ناراحتی میکرد که مجبور شد گره کراواتش را شل نماید.
تای از در دو لنگه عبور کرد و به اتاق بزرگی که بوی چوب صیقلی و کهنه میداد، وارد شد. چند تا از همتیمیهایش به علاوه برخی از افراد سرشناس سیاتل آن جا حضور داشتند. زیر لب فحشی داد. در میان نخبگان سیاتل کمی معذب به نظر میرسید. سام لکالیر، مدافع تیم، از بازی هفته گذشته در مقابل تیم آوالانچ که در 5 دقیقه آخر منجر به پنالتی شد، هنوز زیر چشمش کبودی وجود داشت. تای در پرتاب کردن دستکش شهرت داشت، اما برخلاف سام، خیلی عجول نبود. با گذشت تنها سه روز از مراحل اولیه بازیهای حذفی، کبودیهای زیر چشم سام بدتر شده بودند.
تای در آستانه درب اتاق متوقف شد، نگاهش در سرتاسر اتاق حرکت کرد و روی بیوه ویرژیل متوقف شد. زن در مقابل نور خورشیدی که از پنجرهها به داخل میآمد، ایستاده بود.



دیدگاه کاربران