کتاب جنگ چهره زنانه ندارد
کتاب جنگ چهره زنانه ندارد کتاب جنگ چهره زنانه ندارد

کتاب جنگ چهره زنانه ندارد

دانلود با لینک مستقیم 0 0
دانلود با لینک مستقیم
عنوان
کتاب جنگ چهره زنانه ندارد
نویسنده
سوتلانا آلكساندرونا الكسیویچ
ژانر
تاریخی
ملیت
خارجی
ویراستار
رمان بوک
تعداد صفحه
363 صفحه
دسته بندی
اگر نویسنده یا مالک 'کتاب جنگ چهره زنانه ندارد' هستید و درخواست حذف این اثر را دارید درخواست حذف اثر

دانلود کتاب جنگ چهره زنانه ندارد نوشته نویسنده سوتلانا آلكساندرونا الكسیویچ pdf بدون سانسور

عنوان اثر: جنگ چهره زنانه ندارد

پدید آورنده: سوتلانا آلكساندرونا الكسیویچ

زبان نگارش: فارسی

سال نخستین انتشار: آبان 1404

شمارگان صفحات : 363

معرفی کتاب جنگ چهره زنانه ندارد

کتاب جنگ، چهره ی زنانه ندارد، اعتراف، سند و یادداشتی است بر خاطرات و تجارب افرادی زخم دیده در جنگ. بیش از 200 زن در کتاب جنگ، چهره ی زنانه ندارد حرف هایی برای گفتن دارند و توضیح می دهند که چگونه دختران جوان در آرزوی عروس شدن، به جبهه ی جنگ رفته و به سربازان خط مقدم در سال 1941 تبدیل شدند. بیش از پانصدهزار زن در شوروی، دوشادوش مردان در فاجعه ی بزرگ جنگ جهانی دوم شرکت داشتند و نه تنها افراد زخمی و مجروح را نجات داده و مداوا می کردند، بلکه به تک تیراندازی، منفجر کردن پل ها، شناسایی مواضع دشمن و جنگ رودررو نیز مشغول بوده اند. آن ها با دشمنی می جنگیدند که با بی رحمی تمام به سرزمین، خانه و فرزندان شان حمله کرده بود. نویسنده ی روس این اثر، سوتلانا الکساندرونا الکسیویچ، چهار سال را صرف کار بر روی کتاب کرده، از بیش از صد شهر و روستا بازدید و داستان ها و خاطرات کهنه سربازان زن را ثبت و ضبط کرده است.

خلاصه کتاب جنگ چهره زنانه ندارد

درباره‌ی چکمه‌های مردانه و کلاه‌های زنانه: «ما توی زمین زندکی می‌کردیم... مثل موش کور... بهار که می‌شد یه شاخه می‌آوردی و می‌ذاشتی رو تاقچه. تماشاش می‌کردی و شاد می‌شدی. آخه فردا ممکن بود نباشی. به این خاطر به خودت فکر می‌کنی و سعی می‌کنی شاخه رو به خاطر بسپاری... از خونه برای یکی از دخترها لباس زنانه‌ی پشمی فرستادن. ما حسودی‌مون می‌شد. با اینکه می‌دونستیم امکان پوشیدن لباس شخصی تو جنگ وجود نداشت. ارشدمون که مرد بود غر زد و گفت:«بهتر بود واسه‌ت ملافه می‌فرستادن. فایده‌اش بیشتر بود.» ما ملافه نداشتیم، بالش هم نداشتیم. رو شاخه‌ها می‌خوابیدیم، روی کاه. اما من یه جفت گوشواره داشتم که همیشه از بقیه مخفی می‌کردم، قبل از خواب گوشواره‌ها رو می‌ذاشتم رو گوشم و باهاشون می‌خوابیدم...

دیدگاه کاربران

اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
صادق هدایت