کتاب رمان آسیاب کنار فلوس
کتاب رمان آسیاب کنار فلوس کتاب رمان آسیاب کنار فلوس

کتاب رمان آسیاب کنار فلوس

دانلود با لینک مستقیم 0 0
دانلود با لینک مستقیم
عنوان
کتاب آسیاب کنار فلوس
نویسنده
جورج الیوت
ژانر
داستانی، ادبیات، درام
ملیت
خارجی
ویراستار
رمان بوک
تعداد صفحه
631 صفحه
اگر نویسنده یا مالک 'کتاب رمان آسیاب کنار فلوس' هستید و درخواست حذف این اثر را دارید درخواست حذف اثر

دانلود کتاب آسیاب کنار فلوس اثر جورج الیوت به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

ماگی و تام خواهر و برادری هستند که پدرشان آقای تالیور، صاحب آسیاب و مزرعه‌ی کنار فلوس است. ماگی دختری باهوش، مهربان و با استعداد است که همیشه از برادر خود حمایت می‌کند. اما تام برخلاف ماگی، پسری زودرنج و سخت‌ گیر است که زود عصبانی می‌شود، تام فرزند مورد علاقه‌ مادر است چرا که مادر معتقد است ماگی دختری سربه هوا و دردسرساز است. سال ها بعد زمانی که آقای تالیور ورشکست می‌شود. ماگی عاشق پسری به نام فیلیپ می‌شود. تام با ازدواج ماگی و فیلیپ مخالفت می‌کند چون او مردی است که ...

خلاصه کتاب رمان آسیاب کنار فلوس

بنا بود تام بعد از ظهر برسد و چون کمی دیر شد و از صدای ارابه فنری خبری نشد بجز قلب تپنده ماگی قلب‌ دیگری نیز بود که سخت می‌تپید زیرا خانم تالیور اگر احساسی قوی داشت آن احساس علاقه شدید نسبت به پسرش بود. سر انجام صدای مورد انتظار به گوش رسید صدای گردش تند و نرم چرخ های ارابه آن هم به رغم بادی که ابرها را می‌راند و ظاهراً حرمتی برای طره ها و ریشک‌های کلاه خانم تالیور قائل نبود. خانم تالیور از خانه درآمد حتی دستش را بر سر بلا گرفته ماگی قرار داد. و تمام ناراحتی های آن روز صبح را

فراموش کرد. -آخی پسر خوشگلم اومد وای خدا به دادم برسه! هیچ وقت یقه به کتش نیست حتماً تو راه گمش کرده و «دست» یقه ها را ناقص کرده. خانم تالیور ایستاده بود و آغوش گشوده بود؛ ماگی اول بر پایی و سپس بر پای دیگر جست. حال آنکه تام از ارابه پیاده شد، و مثل همه مردها، بی اعتنا به احساسات و عواطف رقیق گفت: «هی! یاپ، چطور! تو هم اینجایی؟» با این همه با میل و رغبت کافی پذیرفت که او را ببوسند، هرچند ماگی انگار بخواهد خفه اش کند به گردنش آویخته بود در حالی که در این ضمن چشمان آبی تام

بر مزرعه و بره ها و رودخانه آواره بود، و به خود نوید میداد که فردا صبح اول از هر چیز به ماهیگیری می‌رود. وی از آن نوباوگانی بود که در همه جای انگلستان به چشم می‌خورند و در دوازده سیزده سالگی به يك مشت جوجه غاز شبیه اند نوباوهای با موهای قهوه ای کم رنگ گونه های سرخ و سفید لبان قلوه ای و بینی و ابروانی که هنوز درست جا نیفتاده اند - سیمایی که جز حالت کلی پسرانه آن ظاهراً چیز مشخصی را نمی‌توان در آن دید - کاملا متفاوت از سیمای ماکی بینوا که می‌نمود "طبیعت" آن را با قاطع ترین نیت به قالب زده و ...

دیدگاه کاربران

اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دیوان حافظ