رمان آندرومدا

عنوانرمان آندرومدا
نویسندهصبا عابدی
ژانرعاشقانه، اجتماعی، پزشکی، بزرگسال
تعداد صفحه2591
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان آندرومدا اثر صبا عابدی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

آذر دختری تنها و قوی است، که برای بهتر شدن اوضاعش می‌جنگد ولی قلب مهربانش اجازه نمی‌دهد کسی را آزار دهد، تا زمانی که از بین همه مریض‌های قلب او، به مریضِ دائمی او تبدیل می‌شود، مریضی که با نفرت از آذر شروع می‌کند اما دیگر بدون او نمی‌تواند باشد، رگِ سرش محتاج چشمای پرستار دلش می‌شود …

خلاصه رمان آندرومدا

در اتاق رو باز کردم و به آقای سی ساله‌ ای که روی تخت خوابیده بود نگاهی انداختم… چرا من باید پانسمان شکم به مرد رو عوض کنم آخه؟ وسایلم رو روی میز گزاشتم و پیرهنشو زدم بالا. دم در وایساده بود و به حرکت دستام نگاه می‌کرد نگاه آراز و اون مرده واقعا رو مخم بود… خصوصا آراز که نگاهش تا مغز استخون آدمو می‌سوزوند و باعث میشد استرسم بیشتر و بیشتر بشه. با حس نگاه مرده روی صورتم اخم کمرنگی کردم… با اینکه گزارش داد و هوارش به من رسیده بود اما حالا لالمونی گرفته بود و حداقل دو تا داد

نمی‌زد! هیز بدبخت. شروع کردم به ضدعفونی کردن بخیه ها… آروم پنبه رو روی زخمش می‌کشیدم که مچ دستمو گرفت. سرمو بلند کردم و دستمو کشیدم عقب.. عصبی گفتم: دستمو ول کن! دست مردونه ای مچ دستشو گرفت و با فشار مجبورش کرد تا دستمو ول کنه… با دیدن آراز که دستشو گرفته بود لبخند محوی زدم و با چشمام ازش تشکر کردم… خوب بود که مرده فهمید اینجا بی‌صاحاب نیست تا وقتی که آخرین چسب و روی باند بزنم بالای سرم وایساده بود و با دقت به دستام نگاه می‌کرد. کارم که تموم شد اخمی به مرده

کردم و گفتم: روی زخمتون نخوابید تا بخیه ها باز نشن… درد داشتین زنگو فشار بدین لطفا… اینجا بیمارستانه یکم آروم تر داد بزنین مریضای دیگه آرامش داشته باشن. با سری که تکون داد وسایلمو برداشتم و از در اتاق بیرون اومدم که پشت سرم گفت: نشون دادی همچین بی هنرم نیستی! سرمو برگردوندم و بهش نگاه کردم… با نیشخندی دست به جیب وایساده بود و نگاهم می‌کرد. آروم گفتم: هر کسی متناسب با رشته اش به هنرایی داره. سری تکون داد: می‌تونه هنرش جلب توجه هم باشه؟ درسته خانوم مشفق؟ داشت بهم کنایه میزد؟

دانلود رمان آندرومدا
نامشخص
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان آندرومدا
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
زینب
زینب
4 ماه قبل

به شدت تخیلی و مسخره. مثل اکثر رمانها کلیشه ای حتی پیازداغش هم زیاد شده….رییس بیمارستان عاشق یه پرستار عادی بشه بعدم دستش رو بگیره و ببردش خونه ش….یعنی ارزش نداره حتی یه بار خونده بشه.

فاطمه
فاطمه
1 سال قبل

خیلی بد و به دور از واقعیت نوشته شده.دختری که حجاب میگیره بعد با دوتا تشر با پسره همخونه میشه بدون دلیل.پسرهذکه متنفره ازش به دوبار دیدنش غیرتی میشه زوری میگه با من زندگی کن.مسخره