رمان احتمال صفر امکان
رمان احتمال صفر امکان رمان احتمال صفر امکان

رمان احتمال صفر امکان

دانلود با لینک مستقیم 37 4
دانلود با لینک مستقیم
عنوان
رمان احتمال صفر امکان
نویسنده
مریم محرمی
ژانر
عاشقانه؛ معمایی
ملیت
ایرانی
ویراستار
رمان بوک
تعداد صفحه
1083 صفحه
دسته بندی
اگر نویسنده یا مالک 'رمان احتمال صفر امکان' هستید و درخواست حذف این اثر را دارید درخواست حذف اثر

دانلود رمان احتمال صفر امکان اثر مریم محرمی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

ملودی دخترِ یکی‌ یک‌دانه‌ی خانواده‌ی آذرفر است، دختری باهوش، مهربان و البته شیطون که زندگی‌اش با وارد شدن استاد معراج رادمنش به دانشگاهِ محل تحصیلش، دست‌خوش هیجانات عاشقی و حوادثی می‌گردد که رازهایی از گذشته برایش برملا می‌شود، رازهایی که پیامدش به عشقی و به احتمال صفر امکان می‌رسد.

خلاصه رمان احتمال صفر امکان

صدای پاشنه های سه سانتی کفشم در مسیر راهرو در گوش و سرم بدجور میپیچید، صدای تق - تق با ضربان بالای قلبم درهم آمیخته، کلافه ترم میکرد. سرم اندازه ی چند گونی مصالح ساختمانی سنگینی داشت؛ ولی باید ادامه می دادم و در این زمان و مکان سرنگون نمیشدم.

جمعیت حضار در نظرم مانند تصاویر مبهم و درهم آمیخته از کنارم عبور کرده و قدرت تشخیص هیچ چهره ای را نداشتم. عرقی که هر چند ثانیه از خط پشتی کمرم به پایین سرازیر میشد، تلنگر کوچکی به مغز به کما رفته ام میزد که هنوز زندهای و باید این سیستم حیاتی را اداره کنی. دست راستم که از پشت کشیده شد به طور غیر ارادی، دست چپم دور ورقه ی درخواست
طلاق سفت تر شد.

مغز معیوبم آن لحظه گمان برد که فرد مذکور قصد دزدیدنش را دارد: - کجا سرت رو انداختی پایین بدو- بدو میری؟! من هنوز حرفم باهات تموم نشده. صدایش در سرم مثل نوارهای قدیمی که در داخل ضبط صوت گیر کرده و از جا در میآمد با کش و قوس اکو میشد. مادربزرگ هنوز هم ضبط صوت قدیمی را دارد .با همان نوار کاست های کوچک بامزهاش.

بی دلیل و بیجا از به یاد آوردن آن، لبخند بی نمکی روی لب هایم کشیده شد که باعث تعجب و در نهایت عصبی شدن بیشترش شد: بیدلیل و بیجا از به یاد آوردن آن، لبخند بینمکی روی من.. تو... رو.. طلاق بده، نیستم. این رو خوب تو - گوشات فرو کن!

دیدگاه کاربران

اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نیلیا
نیلیا
4 روز قبل

قشنگ بود من دوسش داشتم.

دیوان حافظ