رمان ارکان
عنوان | رمان ارکان |
نویسنده | صبا ترک |
ژانر | عاشقانه، اجتماعی |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان ارکان از صبا ترک به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
همراه ما باشید در رمان فارسی ارکان: زهرا در کافه دوستش مشغول کار و زندگی است و در یک سفر به همراه دوستان دانشگاهی اش در کیش با مرد متعصب و غیرتی عرب تباری به نام ارکان آشنا می شود که برنامه هتل و گردش زهرا را خودش نقشه ریزی کرده، چون مدت ها است که به او علاقه مند و زیر نظرش دارد، ارکان از عشیره ای سرشناس است که به خاطر کینه و دشمنی برادر بزرگش از خانواده دور است و …
خلاصه رمان ارکان
دختر خانم … بند کفش من رو میبندی؟ لباسهای رنگی، یک دختر غرق رنگها، لبخندی که برق آن در نگاه خرمایی رنگش هم میدرخشد … چشمان خرماییرنگ، از آن خرماهایی که روی نخلهای کشور من میدرخشند، زیر خورشید سوزان … نه آن قدر طلایی وکال و نه آنقدر پخته و تیره … نگاه مرددی بین من و همراهانش که به سمت گیت پرواز میروند، میکند … بله، البته صدایش مانند حریر نرم است و لطیف و صورتش همچون گلسرخ، شکفته از شرمی دخترانه
نباید بیشتر از هجده سالش باشد … از همین حالا هم میگویم او نقطه مقابل من است … او خود نور است … خم میشود و کوله پشتی اش روی زمین رها … سنگین است … وسایل دخترها و مجردی … لباسها و … بفرمایین … امیدوارم دستتون خوب بشه … دستم؟ زیر بغلم است! میخواستم گوشی ام را از جیب کتم بیرون بیاورم … حتماً فکر کرده شکسته است … منطقی است، وگرنه چه کسی با دست سالم به یک دختر جوان میگوید بند کفشش را ببندد، انگار که خدمهاش است؟
سیدی؟ سعید، مستخدم مخصوص من! پوست تیره و آفتاب سوختهاش او را بیشتر متمایز میکند … او را یادم رفته بود … چند بار گفتم با من فارسی حرف بزن؟ سر پایین میاندازد … نمیخواهم این قدر تند و برافروخته باشم، اما برای من سخت است … من با این شیوه بزرگ شدهام … ببخشید … بفرمایید سوار بشید … لهجهی غلیظش گویای زبان اوست … من هم لهجه دارم، اما نه به این غلظت …
- انتشار : 02/12/1399
- به روز رسانی : 01/12/1403
چجوری دانلودش کردید؟
بد نبود
لینک دانلود کجاست؟
بد نبود ارزش یه بار خوندن رو داشت