دانلود رایگان رمان بسته شده اثر کالین هوور
دانلود رمان بسته شده اثر کالین هوور به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
مرگ ناهنگام پدر لیکن باعث شد که لیکن ۱۸ ساله را مجبور کند تا برای برادر و مادرش سنگ صبور باشد. ظاهراً به نظر می رسید که از این اتفاق، لیکن محکم و انعطاف پذیر شده است، اما درون او ، از یاس و ناامیدی پر شده بود. در این زمان ویل کوپر وارد زندگی او می شود. جوان ۲۱ سالهی جذابی که در همسایگی آن ها زندگی میکند. از لحظه ی آشنایی آن ها، ویل و لیکن وارد یک رابطهی احساسی می شوند، و ویل امید را در دل لیکن زنده می کند. رفت و آمد های روزانه برای آن ها درد آور می شود طوری که …
خلاصه رمان بسته شده
پنجرهی اتاق یه طرف دیگه بود ساعت چند بود؟ دستامو واسه گرفتن موبایلم دراز کردم اما موبایلم اونجا نبود حتی پاتختی ام سر جاش نبود از جام بلند شدم و روی تخت نشستم و چشمامو مالیدم این اتاق من نبود وقتی همه چیز به یادم اومد، دوباره به روی تخت دراز کشیدم و به امید فرار کردن از تموم اتفاق ها بالشتمو به روی سرم گذاشتم. -لیک. دوباره از خواب بیدار شدم هوا به اندازه ی قبل روشن نبود، با این حال هنوز هم تو اتاقم نبودم ملحفه ها رو محکم تر روی سرم کشیدم. -لیک، بلند شو.
یه نفر سعی میکرد که ملحفه ها رو از سرم پایین بکشه غرغری کردم و دوباره اونا رو محکم تر به روی سرم کشیدم. سعی میکردم دوباره خودمو به خواب بزنم اما داشتم از دستشویی میترکیدم ملحفه ها رو به کناری ،زدم ویلو لبهی تخت دیدم. -اصلاً ادم سحرخیزی نیستی. -دستشویی دستشویی ات کجاست؟ به هال اشاره ای کرد از روی تخت پریدم و به سرعت به طرف دستشویی رفتم و نشستم، اما نزدیک بود که بیفتم. -بچه ها. غرغری کردم و صندلی رو پایین تر گذاشتم. وقتی از دستشویی
بیرون اومدم ویلو کنار این دیدم. به من لبخندی زد و و فنجون قهوه امو در کنار صندلی خودش گذاشت صندلی و قهوه امو برداشتم. -ساعت چنده؟ -یک و نیم. – تختت خیلی نرم و گرمه. -مشخصه. لبخندی زد و شونه هامو ماساژ داد. قهوه امونو تو سکوت خوردیم. سکوت ارومی بود. ویل فنجون قهوه مو برداشت و داخل سینک ظرفشویی گذاشت و قبل از اینکه داخل ماشین ظرفشویی بذاره، قهوه باقی مونده رو خالی کرد. همونطور که ماشین ظرفشوییو روشن میکرد گفت: دارم کل و کولدرو به جشن میبرم …