رمان به من بگو کی هستم
عنوان | رمان به من بگو کی هستم |
نویسنده | نفیسه نوروزی |
ژانر | عاشقانه، ترسناک، بزرگسال، فانتزی |
تعداد صفحه | 314 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان به من بگو کی هستم اثر نفیسه نوروزی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
رمان خاصی که زندگی یک دختر عجیب را به تصویر میکشد … دختری که صدها یا شاید هزاران سال است که در این دنیا زندگی میکند. دختری که تنها چیزی که میخواهد هویت واقعی خودش است …
خلاصه رمان به من بگو کی هستم
از ماشین که پیاده شدم عطر خوش خاک بارون خورده رو با تمام وجود حس کردم. درخت های سرسبز و با طراوت حیاط ویلا بوی زندگی میداد. صدای موج های خروشان دریا رو حتی از این فاصله هم میشنیدم خاله ملورین واقعا زن خوشبختی بود. زندگی توی ویلای به این قشنگی اونم کنار دریا واقعا لذت بخش بود. عمو شهروین عاشق خاله ملورین بود به طوری که عشقشون ورد زبون عام و خاص بود. طبق معمول همیشه وقتی نزدیک دریا بودم از خود بیخود میشدم به سمت پشت ساختمون رفتم. ساحل خروشان بود و موج
های خشمگین ولی عاشقش به ماسه های نرم ساحل سیلی از قطره های نقره ای امید میزدن از همون جا صندل هام رو در آوردم و به سمت دریا پر کشیدم. انگشت های پاهام که نرمی ماسه ها رو حس میکرد تموم حسهای مثبت دنیا به وجودم تزریق میشد. به سمت ساحل میدویدم و نسیم خنکی که از موجها ساطع میشد صورتمو نوازش میکرد. موجها با شدتی نه چندان زیاد به پاهام برخورد میکرد و ماسهها رو به رقص در می آوردن. نفس عمیقی کشیدم و همونجا نشستم. پاهام رو بغل کردم و به اون آبی زیبا زل زدم موجها جلوتر و جلوتر
اومدن تا بلاخره تا کمرم رسیدن. صدای شیرین آرنیکا که بلند اسمم رو صدا میزد توی گوشم پیچید. یه لحظه سرم رو چرخوندم که موج بزرگی به شدت بهم خورد و پخش زمین شدم. آرنیکا بهم رسید و بلند زد زیر خنده. خودمم خندم گرفته بود. بلند خندیدم و یهو کشیدمش سمت خودم که تعادلش رو از دست داد و افتاد کنارم. بلند خندیدم و دوتایی شروع کردیم آب ریختن روی هم.. صدای خندمون کل ساحل رو پر کرده بود. شالم از سرم افتاده بود و دکمه های مانتوم باز شده بود اما خوشبختانه اینجا ملک عمو شهروین بود و …
- انتشار : 28/07/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403