رمان بیگانه

عنوانرمان بیگانه
نویسندهساره مرادیان (شهرزاد)
ژانرعاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحه2550
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان بیگانه اثر ساره مرادیان (شهرزاد) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

ترنم دختری در دهه شصت که یک خانواده مذهبی و متعصب دارد، او با پدربزرگش زندگی می‌کند، زندگی ترنم روی روال عادی خودش پیش می‌رود تا اینکه پسر عمویش و نامزدش (سیاوش) دقیقا یک شب قبل از عروسی می‌میرد و ترنم عروس نشده بیوه می‌شود! حالا حدود ۴،۵ سالی از مرگ شوهرش گذشته که پسر عموی بزرگش، (سالار) برادر سیاوش، پزشک زنان و زایمانی که در آلمان بهترین زندگی را دارد برمی‌گردد ایران، سالاری که خودش دلش گیر ترنم بوده، حالا هم باید به حرف پدر بزرگش با ترنم عقد کند و …

خلاصه رمان بیگانه

ترنم چرا رنگت پریده دختر؟! بیا بشین بابا نمی خواد چیزی بیاری برای ما. بيا بشين. نگاه خزان حالشو؟ خزان نگاهش رااز گرامافون گرفت و به من که داشتم با نگرانی نگاهشان می کردم دوخت. شادی بلند شد و سینی حاوی کفلمه را از من گرفت و روی میز گذاشت. دست من را گرفت و روی مبل نشاند که دردی زیر دلم پیچید و اخمی میان ابروهایم جا خوش کرد. _خوبی تری؟ خوب بودم؟! نمی‌دانم!!! کاش بیگانه ام بود. خودش دردهایم را تسکین می‌داد. او خوب بلد بود. او مراخوب بلد بود. -خوبم چیزی نیست.

با حس خیسی هول زده از جا پریدم که آن دو با چشم های گرد شده نگاهم کردند.خزان با نگرانی گفت:چیزیته؟ اون مردک اذیتت کرده؟! با حرف ها و نگرانی هایشان بیشتر مضطرب می‌شدم. آن مردکی که آنها می‌گفتند امروز آنقدر خوبم کرده بود که شرمنده اش می‌شدم اگر می‌گفتم بدکاری با من کرده است. اگر می گفتم مرا اذیتت کرده است. مگر او از برگ گل نازک تر به من گفته بود؟ مگر شکننده تر از من که بود که او اینگونه هوایم را داشت؟ من فقط نمی‌دانم چرا بدنم انقدر کوفته بود؟ شبیه کسی که پیاده

سفر قندهار رفته باشد. یا شبیه کسی که باری چون کوه پشت شانه های ظریفش حمل کرده باشد. با پیچیدن درد بدی زیر دلم جیغ خفیفی کشیدم که صدای آن دو در آمد. -حالت خوبه؟ جاییت درد میکنه؟ من جانی برایم نمانده بود. لب هایم را به زور تکان دادم و گفتم: شادی از توی کمد یه پلاستیک مشکی هست برام میاری؟ خودم به سرعت وارد دست شویی شدم. حدسم درست بود. وقتی خوب از وضعیتم مطمئن شدم وارد حال شدم. -من خوبم فقط خوب… چیز شدم… شادی خندید و گفت: مبارکه!

دسترسی به دانلود با خرید یا دریافت اشتراک ویژه امکان پذیر است

دیدگاه کاربران درباره رمان بیگانه
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها