دانلود رایگان رمان تمنای وجودم اثر مهرنوش
دانلود رمان تمنای وجودم اثر مهرنوش به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
مستانه دختر زیبا و حاضر جوابی است که ترم آخر رشته عمران را می خواند. او در این ترم باید در یکی از شرکت های ساختمانی مشغول بکار شود. او و دوستش شیرین با بدبختی در شرکت یکی از آشنایان پدرش مشغول بکار می شوند. صاحب این شرکت امیر پسر جذابی است که از روز اول مستانه سوتی های زیادی جلوی او داده است. تا اینکه شیرین به دلیل حاملگی، دیگر به شرکت نمی آید و مستانه به تنهایی باید در این شرکت کار کند. او می فهمد که شیوا دوستش و دختر خاله امیر، عاشق دوست امیر به اسم نیما هستند. نیما هم در این شرکت کار می کند و شیوا را هم به شرکت می آورد …
خلاصه رمان تمنای وجودم
هیچ وقت اون روزی رو که اسمم رو تو روزنامه جزو قبول شدگان کنکور دیدم، یادم نمیره. چنان جیغی زدم که بغل دستهام کپ کردن. ولی خب من اصلا به روی مبارکم هم نیاوردم. تازه وقتی اسم شیرین رو هم پیدا کردم که دیگه نگو. دوتایی پریدیم همدیگر رو بغل کردیم و هی جیغ زدیم و بالا پایین پریدیم. (جای مادرم خالی بود که بهم چشم غره بره)
از خوشحالی نمی دونستم چکار کنم. بالاخره بعد از اون همه خرخونی، قبول شده بودم. اون هم رشته دلخواهم. یک نفس تا خونه دویدم تا این خبر رو به خانواده بدم. کلید رو انداختم و قفل در رو باز کردم. مادرم طبق معمول تو آشپزخونه بود. هستی هم داشت کارتون می دید. تا من رو دید گفت: مستانه چی شد؟ قبول شدی؟
خواستم کمی سر به سرش بذارم. قیافه ناراحت به خودم گرفتم و گفتم: دیدی چی شد؟ تمام شب بیداری هام، کلاس رفتن هام همه به هدر رفت.
هستی سرش رو با تاسف تکون داد و گفت: از اولش هم معلوم بود. آقا جون الکی هی می گفت قبول میشی و غصه نخور…آخه کی با شب بیداری فیلسوف شده که تو دومش باشی؟ حالا غصه نخور. انشالا سال دیگه قبول میشی. البته اگه از حالا پای درست بشینی.
خندم گرفته بود. این آبجی کوچولو ما هم مادربزرگی بود برای خودش. مادرم قاشق به دست از آشپزخونه سرک کشید و گفت: چی شد مادر جان قبول شدی؟
قشنگ بود
عالی بود من همیت الا تمومش کردم پیشنهاد میکنم بخونید
من دوستش داشتم .
با حال و جذاب .